زنى بود بسیار بد قدم! هر بار همسر مردى مىشد. بعد از چند روز شوهرش مىمرد تا این که شوهر هشتم را اختیار نمود. او هم مرد و چون به شوهر نهم رسید آن هم بیمار شد، زن با مهربانى به نهمین شوهرش گفت: بعد از خود مرا به که مىسپارى؟
و او با عصبانیت گفت: به شوهر دهم!
الف) هنگام تجرد: شاخ شمشاد
ب) به هنگام ازدواج: شاه داماد
ج) عیال وارى: شاخ نبات (ولى چه شاخه نباتى که گاهى از زهر مار هم تلختر مىشود).
مردى به مشاورش گفت: با زنم هر جا مىرویم دعوا راه مىاندازد، به مغازه دار اعتراض مىکند به راننده هاى تاکسى پرخاش مىکند به فروشنده ى لباس اعتراض مىکند. در حین رانندگى به کنارم نشسته به رانندگان دیگر اعتراض مىکند و مرا با آنها به دعوا
مى اندازد و خلاصه هر بار که با او به جایى مىروم باید خودم را براى کتک خوردن آماده
کنم و این به غیر از کتکهایى است که در منزل از زنم مىخورم! چه بکنم؟
مشاور گفت: مىتوانید قبل از این که طرف مقابل، شما را وسط خیابان پهن کند، خودتان روى زمین دراز بکشید؛ این طورى ایمنى اش بیشتر است. در منزل هم بهتر است از کلاه ایمنى و جلیقه ضد کتک! استفاده کنید. در هر حال خود کرده را تدبیر نیست!