زن و شوهرى خواب بودند. ناگهان زن شروع به نالیدن کرد. شوهر بلند شد همسرش را بیدار کرد و علت نالهى او را جویا شد.
زن گفت: خواب دیدم که مرده ام و مىخواهند دفنم کنند. شوهر گفت: پس من چه قدر احمق بودم که تو را بیدار کردم.
مردى به مشاورش گفت: با زنم هر جا مىرویم دعوا راه مىاندازد، به مغازه دار اعتراض مىکند به راننده هاى تاکسى پرخاش مىکند به فروشنده ى لباس اعتراض مىکند. در حین رانندگى به کنارم نشسته به رانندگان دیگر اعتراض مىکند و مرا با آنها به دعوا
مى اندازد و خلاصه هر بار که با او به جایى مىروم باید خودم را براى کتک خوردن آماده
کنم و این به غیر از کتکهایى است که در منزل از زنم مىخورم! چه بکنم؟
مشاور گفت: مىتوانید قبل از این که طرف مقابل، شما را وسط خیابان پهن کند، خودتان روى زمین دراز بکشید؛ این طورى ایمنى اش بیشتر است. در منزل هم بهتر است از کلاه ایمنى و جلیقه ضد کتک! استفاده کنید. در هر حال خود کرده را تدبیر نیست!