حضرت استاد: بحثهایی که مربوط به عقلانیت و معنویت است مادامی که نمونههای عینی نداشته باشد کماثر است ولی اگر نمونههای عینی آن معارف را ما از نزدیک بشناسیم میتوانیم آنچه به گوش ما رسید به هوشمان منتقل کنیم و آنچه به هوشمان رسید به عین منتقل کنیم. بعد از اینکه مقداری از معارف عقلانیّت و معنویّت توضیح داده شد نمونههای بارز این دو عنصر محوری مطرح میشود.
به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی اسرا حضرت آیت الله جوادی در دیدار جمعی از پژوهشگران و دین پژوهان کشورهای مختلف در تبیین عقلانیّت و معنویّت از منظر دین مبین اسلام فرمودند:جریان عقلانیّت و معنویّت مثل میوه و درخت است که معنویّت میوه درخت عقلانیّت است ملّتی که از نظر عقلانیّت ضعیف باشد هرگز به معنویّت راه پیدا نمیکند اکنون که رابطه عقلانیّت و معنویّت روشن شد به مراتب ضروری عقلانیّت اشاره میکنیم. عقلانیّت از مرحله ضعیف شروع میشود تا به قلّه عالی برسد ضعیفترین مرحله عقلانیّت که پایین ترین مرحله معرفتشناسی است عبارت از معرفت حسّی و تجربی است. بعد از معرفت حسّی و تجربی، معرفت نیمهتجربی است که در ریاضیات مطرح است معرفتنیمهتجربی که در ریاضیات مطرح است معرفت تجریدی، معرفت تجریدی غیر از تجربی است، معرفت تجریدی مطرح است که در فلسفه و کلام از او استفاده میشود. معرفت تجریدی هم یک مرحله میانی دارد و یک مرحله اوج.معرفت تجریدی میانی در فلسفه و کلام مطرح است. معرفت تجریدی ناب خالص در عرفان نظری مطرح است قلّه همه این معارف، معرفت شهودی است که معرفت شهودی در عرفان عملی و شهودی مطرح است. کسانی که معرفت آنها به حدّ ریاضی رسیده بود دانش ریاضی را ملکه علوم میپنداشتند. ولی وقتی از مرحله نیمهتجربی گذشتند به قلمرو معرفت تجریدی رسیدند میفهمند آنچه را که قلّه میپنداشتند نیمهراه بود. اگر کسی این معارف چندگانه معرفتشناسی و مدارج را طی کند یا با معرفت تجریدی فلسفی آغاز و انجام عالم را میفهمد یا با معرفت شهودی مدیر و مدبّر این جهان را مشاهده میکند یا با عرفان خدا را میشناسد یا با برهان خدا را میفهمد و مییابد که این مثلث یعنی انسان، جهان، پیوند انسان و جهان حکیمانه خلق شد و معرفت خود را مادام و پویا و جاودان مییابد زیرا قضایای کلی نه زمان دارند و نه زمین چیزی که منزّه از زمان و زمین است مبرّای از آزمایشگاه و قسمتپذیری و تفکیک و تجزیه است. این مرگبردار نیست. الآن از شما بپرسند که قانون علیّت چند ساله اوست؟ یا چه وقت میمیرد؟ پاسخ میدهید که این مرگپذیر نیست. غالب مسائل ریاضی از این قبیل است و جان ما این معارف منزّه از مرگ را مییابد پس جان ما مرگپذیر نیست و این بدن است که گاهی زنده است و گاهی مرده.مفسر بزرگ قرآن و صاحب تفسیر گرانقدر تسنیم در توضیح مرگ از منظر قرآن فرمودند: تعبیر قرآن و همچنین سایر کتابهای آسمانی درباره مرگ این است که انسان، مرگ را میمیراند نه اینکه مرگ، انسان را از پای در بیاورد حرف همه انبیا و قرآن کریم این است ﴿کلّ نفسٍ ذائقة الموت﴾ یعنی هر کسی کاسه مرگ را میچشد اگر کسی آب لیوان را بچشد آن چشنده این آب را هضم میکند نه اینکه آب، چشنده را از بین ببرد. حرف انبیا این نیست که مرگ، انسان را میچشد بلکه حرف انبیا این است که انسان، مرگ را میچشد مرگ یعنی تحوّل و دگرگونی، هر کدام از ما این مرگ را میچشیم و هضم میکنیم و از بین میبریم دیگر تحوّل و دگرگونی نیست و ما برای همیشه میمانیم البته مدیرعامل کلّ این گردانه و گرداننده خداست ما که برای همیشه میمانیم با مجموعه عقاید و اخلاق و اعمالمان میمانیم.غذای ما همان افکار و اخلاق و اعمال ماست جامعهای که معرفتشناسیاش آن امور یادشده باشد و به این نتیجه برسد که جهان، آفریدگاری دارد و انسان هرگز نمیمیرد و بعد از مرگ مهمان عقاید و اخلاق و اعمال خودش است تا زنده است میکوشد عقاید صحیح، اخلاق صحیح، اعمال صحیح فراهم کند و این همان معنویّت است. اگر کسی در معرفتشناسی کم آورد و مرگ را پوسیدن پنداشت نه از پوست به در آمدن او هرگز راهی به معنویّت نخواهد داشت. ممکن است چنین انسانی از عقلانیّت سخن بگوید ولی حسّی فکر میکند از معنویّت سخن بگوید ولی مادّی فکر میکند. هرگز یک انسان حسگرا از عقلانیّت طرفی نمیبندد و انسان مادّهگرا از معنویّت بهرهای نمیبرد. حضرت علامه جوادی آملی در پاسخ به سوالی درباره تجسم اعمال در روز قیامت پاسخ دادند:جریان تجسّم اعمال عبارت از این است عمل از یک عقیده و نیّت نشئت میگیرد و در حوزه اعضا و جوارح ظهور میکند و به دیگری میرسد آنچه به دیگری میرسد سایه کار است اصل عمل در حوزه درونی ماست این عمل که در حوزه درونی ماست روح او را با سبک خاصّ خودش میسازد آنچه یک مطلب عقلی است در عالم مثال یک صورت مثالی دارد همه ما کم و بیش از رؤیا و خواب بهرهای بردهایم اگر کسی خواب ببیند که آب گوارا نوشید، علم نصیبش میشود اگر خواب ببیند که شیر نوشید، حکمت نصیبش میشود حکمت که یک امر عقلانی است علم که یک امر عقلانی است به صورت آب و شیر در میآید عقیده ما، اخلاق ما در قیامت به صورتهای مناسبی در میآید البته کسی که مدیر همه اینهاست آن معقول را متمثّل میکند و یا مثال را محسوس میکند خداست.استاد بزرگ اخلاق در پاسخ به پرسشی درباره اخلاق از منظر حضرت علی(ع) فرمودند:جریان اخلاق که متولّی معنویّت است و مسئول اجرای امور معنوی است کاملاً مرزش از مرز معرفت و اندیشه جداست. بخش مهمّ مشکلات جهان کنونی همان فقدان اخلاقی است از لحاظ اندیشه و معرفت تا حدودی بشر به مراحل قابل قبول رسیده است هر چند به قلّه نرسید ولی مقدار لازم معرفت را فراهم کرده است لکن در بخش اخلاقی زیر خطّ فقر است برای توضیح این مطلب این دو نکته لازم است توجه شود بشر یک بخش اندیشه دارد و یک بخش انگیزه، اندیشه بشر را بخشی از دستگاه درونی او به عهده دارند انگیزه او را بخش دیگری از درون او متعهّدند گاهی در یک فرد یا جامعه هم مسئول اندیشه قوی است و هم مسئول انگیزه گاهی مسئول اندیشه قوی است مسئول انگیزه ضعیف، گاهی به عکس، گاهی هر دو ضعیفاند. این بخشهای چهارگانهای که مربوط به درون جان ماست با یک نمونهای که مربوط به بیرون جان ما یعنی در حوزه بدن ماست روشن میشود. ما در حوزه بدن مسئول ادارک داریم و مسئول تحریک برخی از نیروهای ما متولّی ادراکاند برخی از نیروهای ما متولّی تحریک و حرکت دادن به عنوان نمونه ما چشم و گوشی داریم که با چشم، خطر مار و عقرب را میبینیم و با گوش بعضی از خطرها را میشنویم و با دست و پا دفاع میکنیم و فرار میکنیم، اگر کسی چشمش بینا و گوشش شنوا باشد دست و پایش سالم باشد او مار و عقرب را میبیند و فرار میکند و مسموم نمیشود ولی اگر دست و پای او فلج بود او با چشم مار و عقرب را میبیند و قدرت فرار ندارد و مسموم میشود مشکل جهان کنونی همین است که بخش اندیشه سالم است بایدها و نبایدها را به خوبی میفهمد قانونگزاری خوب دارد و به تعبیر صحیح قانونشناس خوبی است در حوزه اندیشه نقصی ندارد ولی در قلمرو عزم و اراده و نیّت یعنی انگیزه فلج است و تصمیم نمیگیرد و مسموم میشود. آنچه را شما در جنگ جهانی اول شنیدهاید در جنگ جهانی دوم شنیدهاید در جریان ویتنام شنیدهاید و هماکنون در افغانستان، پاکستان، عراق و مانند آن میبینید که کسی نداند آدمکشی بد است، غارتگری بد است، این نه برای آن است که ندانند آواره کردن شصت ساله ملّت مسلمان فلسطین و غزّه بد است کاملاً بد بودن اینها را میداند لکن تصمیمگیری که حوزه اخلاق است فلج است آن سخن نورانی علیبنابیطالب(سلام الله علیه) که فرمود: «نَبِّه بالتفکّر قلبک» ارتباطش به بخش اندیشه بیش از انگیزه است اگر خواستید درباره اخلاق از منظر امام علی(علیه السلام) چیزی بنگارید آن بیان نورانی دیگر را که حضرت فرمود: «کَم مِن عقلٍ أسیرٍ تحت هویً أمیر» آن را بنگارید اگر دشمنی ما را به اسارت برد و اسیر گرفت دست و پای ما را بست ما با دیدن خطر قدرت فرار نداریم دشمن درون ما که هوا و هوس است آن عقل عملی و مسئول انگیزه را در جهاد درونی به اسارت میگیرد و دست و پای او را میبندد چنین انسانی که مسئول انگیزه او به بند کشیده شد او مشکل علمی و معرفتی و اندیشهای ندارد او مشکل عملی و اخلاقی دارد مشکل جامعه کنونی ما همین است آنچه در اول سخن وعده دادیم که نمونههایی از عقلانیّت و معنویّت مطرح بشود اگر فرصت کردید سیره و سنّت اهل بیت پیغمبر(علیهم الصلاة و علیهم السلام) را که همه آنها مانند علیبنابیطالب(علیه الصلاة و علیه السلام) نمونه مجسّم عقلانیّت و معنویّتاند که امیدواریم خدای سبحان به برکت قرآن و عترت جوامع بشری را به عقلانیّت راستین، به معنویّت صالح و سالم برساند.
|