پایتخت معنوی جهان اسلام

پایتخت معنوی جهان اسلام

سامانه فیش های تبلیغی ما
پایتخت معنوی جهان اسلام

پایتخت معنوی جهان اسلام

سامانه فیش های تبلیغی ما

نادان‌ترین

روزی معاویه به یکی از یمنیها گفت: از شما نادان‌تر نبود؛ زیرا زنی بر شما فرمانروایی داشت. یمنی در پاسخ گفت: نادان‌تر از قبیله من، دودمان تو هستند که چون پیامبر خداصلی الله علیه وآله آنان را فراخواند، گفتند: «اَللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِکَ فَأمْطِرْ عَلینا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أوائتِنابِعَذابٍ ألیمٍ»؛ (12) «پروردگارا! اگر این حق است و از طرف توست، بارانی از سنگ از آسمان بر ما فرود آر، یا عذاب دردناکی برای ما بفرست!» و نگفتند که پرودگارا اگر این بر حق است، ما را به سوی او هدایت کن!
12) انفال/ 32.

حکم صحیح

در زمان خلافت مأمون، شخصی مرتکب خلاف شد. دستور داده شد که او را دستگیرکنند؛ اما او فرار کرد و به جای او برادرش را گرفتند و نزد مأمون آوردند. مأمون به او گفت: برادرت را حاضر ساز و گرنه تو را به جای او به قتل خواهم رساند!
آن شخص گفت:‌ای خلیفه! اگر سرباز تو بخواهد مرا بکشد و تو حکمی بفرستی که مرا رها کند، آیا آن سرباز مرا آزاد می‌کند یا نه؟
گفت: آری. گفت: من نیز حکمی از پادشاهی آورده‌ام که اطاعت او بر تو لازم است که مرا رها سازی؟
گفت: آن کیست و آن حکم چیست؟ گفت: آن کس خدای تعالی و حکم، این آیه است: «... وَلا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ اُخْری...» (8)؛ «و هیچ گناهکاری گناه دیگری را متحمل نمی‌شود.»
مأمون متأثر شد و گفت: او را رها کنید که حکمی صحیح آورده است!

فقیر و مأمون

فقیری نزد مأمون آمد و گفت: فقیرم. مأمون گفت: ما همه فقیر هستیم! چنانکه خداوند می‌فرماید: «یاأیهَا النّاسُ أنْتُمُ الفُقَراءُ اِلَی اللَّهِ»؛ (6) «ای مردم! شما همگی نیازمند به خدایید.» فقیر گفت: اراده حج دارم. مأمون گفت: «وَلِلَّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَیهِ سَبیلاً...» (7) ؛ «و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه [او] کنند، آنها که توانایی رفتن به سوی آن دارند.» اگر پول نداری حج از تو ساقط است. فقیر گفت: من به امید کمک نزد تو آمده‌ام، نه سخنرانی. 6) فاطر/ 15.
7) آل عمران/97.