پایتخت معنوی جهان اسلام

پایتخت معنوی جهان اسلام

سامانه فیش های تبلیغی ما
پایتخت معنوی جهان اسلام

پایتخت معنوی جهان اسلام

سامانه فیش های تبلیغی ما

سهم برادری


مسکینی به نزد امیر آمد و گفت: به مقتضای آیه «أِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ اِخْوَةٌ»؛ (1) «مؤمنان برادر یکدیگرند.» مرا در مال تو سهمی است؛ چرا که برادرت هستم.
امیر گفت تا یک دینار به او دادند.
مسکین گفت:‌ای امیر! این مبلغ کم است.
امیر گفت:‌ای درویش! تنها تو برادر من نیستی، بلکه همه مؤمنان عالم برادر من هستند. پس اگر مال مرا به همه ایشان قسمت کنند، به تو بیش از این نرسد.


1) حجرات / 10.

از ترس سنگ اندازی گریخت


شخصی از ترس سنگ اندازی کودکان گریخت تا به خانه خواجه‌ای رسید و چون در باز بود، به درون رفت و در را بست. کودکان بیرون خانه، سنگ به دست به انتظار او نشستند. صاحب خانه چون او را سر و پا برهنه و مجروح دید، دلش به حال او سوخت و به غلامان خود گفت تا مقداری غذا برایش آوردند. او که آن غذای لذیذ را دید این آیه را خواند:
«لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ»؛ (8)
«آن دیوار (حصار بین مؤمنان و منافقان) دری دارد که باطن و درون آن رحمت است و از جانب ظاهر، عذاب خواهد بود.»
با این آیه هم به لطف صاحب خانه اشاره کرد و هم به عذابی که بیرون خانه در انتظارش بود. خواجه از این اقتباس او خوشش آمد و گفت تا اطفال را از آنجا راندند و به او هدایایی داد.
8) حدید / 13.

پاسخ منطقی


منصور دوانقی امر کرد، مردی را که درباره او سعایت شده بود، آوردند. آن مرد نیز شروع به طرح دلایل خود کرد. منصور بر آشفت و گفت: آیا نزد من نیز دوباره به تکرار حرفهایت می‌پردازی؟
آن مرد پاسخ داد: خداوند می‌فرماید: «یوْمَ تَأْتِی کُلُّ نَفْسٍ تُجَادِلُ عَنْ نَفْسِهَا»؛ (5) « [یاد آور] روزی را که هر نفسی برای رفع عذاب از خود به جدل و دفاع برخیزد.»

تو با خدا مجادله می‌کنی و ما چیزی به تو نمی‌گوییم. حال مرا به این گستاخی‌ام مؤاخذه می‌کنی! منصور از این پاسخ مبهوت شد و دستور داد تا جایزه‌ای به او دهند.

5) نحل / 111.