پایتخت معنوی جهان اسلام

پایتخت معنوی جهان اسلام

سامانه فیش های تبلیغی ما
پایتخت معنوی جهان اسلام

پایتخت معنوی جهان اسلام

سامانه فیش های تبلیغی ما

اثبات امامت

 

در مجالس صدوق (351): بسندش از یونس بن یعقوب که جمعى از اصحاب امام صادق علیه السّلام نزد آن حضرت بودند که در میان آنها حمران بن اعین و مؤمن الطاق، و هشام بن سالم، و طیّار و دیگران با هشام بن حکم که جوان بود حاضر بودند امام ششم علیه السّلام فرمود: اى هشام گفت: لبیک یا ابن رسول اللَّه فرمودش بازنگوئى که با عمرو بن عبید چه کردى و از او چه پرسیدى؟ هشام گفت:

قربانت من شما را احترام میکنم و از شما شرم دارم، و زبانم برابر شما کار نمیکند امام فرمود چون بشما فرمانى دادم انجام دهید.

هشام گفت: وضع عمرو بن عبید و جلوس آموزشى او در مسجد بصره بمن رسید و بمن گران آمد، و رفتم و روز آدینه ببصره درآمدم و بمسجد رفتم و ناگاه با حلقه‏اى بزرگ از مردم برخوردم و عمرو بن عبید که پارچه سیاه پشمینى بکمر داشت و پارچه‏اى ردا کرده بود میان آنها بود و مردم را کوچه کردم و بمن راه دادند تا در پایان آنها بر دو زانو برابر عمرو نشستم و گفتم: اى استاد دانشمند من مردى غریبم. اجازه میدهید از شما پرسشى کنم؟ گفت: آرى.

س 1- آیا تو چشم دارى؟

ج- پسر جانم این چه پرسشى است؟ گفتم: پرسشم چنین است، گفت بپرس گرچه پرسشى احمقانه است.

بمن جواب بده چشم دارى؟ آرى، با آن چه بینى؟ رنگها و اشخاص.

س 2- بینى دارى؟ آرى، با آن چه میکنى؟ میبویم با آن بو را.

س 3- دهان دارى؟ آرى با آن چه میکنى؟ مزه هر چیز را دریافت مى‏کنم.

س 4- زبان دارى؟ آرى، با آن چه میکنى؟ سخن میگویم.

س 5- گوش دارى؟ آرى، با آن چه میکنى؟ آوازها را میشنوم س 6- دست دارى؟ آرى، با آن چه میکنى؟ با آن میکوبم و مشت میزنم.

س 7- دل دارى؟ آرى، با آن چه میکنى؟ هر چه باین اندامها درآید با آن میفهمم.

س 8- این اندامها از دل بى‏نیاز نیستند؟ خیر نیازمند آنند.

س 9- چطور بدان نیاز دارند با اینکه سالم و درست باشند؟

ج پسر جانم چون هر عضوى تردید کند در چیزى که آن را بوئیده یا دیده یا چشیده یا شنیده یا بسیده بدل مراجعه کند و بوسیله آن یقین پیدا کند و شکش برطرف شود.

س 10- پس خدا دل را بر جا داشته براى برطرف کردن شک اعضاء تن؟

آرى.

س 11- پس ناچار باید دل باشد و گر نه اعضاء تن استوار نباشند؟ آرى چنین است.

در نتیجه: گفتم: اى ابا مروان راستى خدا تعالى ذکره اعضاء تنت را بى‏رهبر و پیشوا رها نکرده و برایشان امام ساخته تا هر چه را درست یابند امضاء کند و در هر چه تردید دارند آنها را بیقین آورد. و این همه خلق خود را در سرگردانى و شکّ و اختلاف رها کرده و رهبرى برایشان معین نکرده تا در شک و سرگردانى خود بدو رجوع کنند و براى اعضاء تن تو امام و رهبر ساخته؟ دم بست و چیزى نگفت، آنگاه رو بمن کرد و گفت: تو هشامى؟ نه، با او همنشینى؟

نه، پس از کجائى؟ از اهل کوفه‏ام، تو خود او هستى، آنگه مرا در آغوش کشید

و در جاى خود نشانید، و دم نزد تا من برخاستم.

امام علیه السّلام خنده‏اى کرد و فرمود: اى هشام این را که بتو آموخت؟

گفتم: یا ابن رسول اللَّه بزبانم روان شد، فرمود: اى هشام بخدا این در صحف ابراهیم و موسى ثبت است.

 

آسمان و جهان (ترجمه کتاب السماء و العالم بحار الأنوارجلد 54) ؛ ج‏5 ؛ ص238

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد