بهطورىکه خاطرنشانساختیم، شهر بغداد کهاز مراکز مهمعلمىعصر بهشمار مىرفت، در آنزمانپر از فقها و متکلمانمذاهب مختلفبود. پیروان مذاهباهل تسننکهاز نظر علمکلامآنها را« معتزلى» و« اشعرى» مىگفتند، در مجامععمومى و گاهىدر حضور خلیفه، مجلسها گرفتهو هر کسبراى اثباتمرام خود حجتها مىآورد و دلیلها اقامهمىکرد. علماىشیعه کهتا آنروز بهآنمحافل راهنداشتند، با طلوع شیخمفید در بغداد، نهتنها در مجامعآنها شرکت مىنمودند، بلکه« شیخمفید» و« ابنمعلم» یگانهعالم مبرّز و سخنورى بود کهبا نیروى علمو بیان و منطقمحکم خود در تمامموارد بر همگان غلبه مىیافت.
از خطیب بغدادى کههمعصر شیخمفید بودهاست نقلشدهکه گفتهاست: او اگر مىخواستمىتوانست ثابتکند کهستونچوبى از طلاست! علىبنعیسى رمانىو قاضى ابوبکر باقلانى قاضىالقضاة بغداد، فاضل کتبىو ابوعمرو شطوىو ابوحامد اسفرائنى شافعىو قاضى عبدالجبار معتزلى و غیر هماز دانشمندان بزرگى بودند کهاغلب اوقات مفید با آنها در بحثامامتو اصولعقاید بهگفتگو مىپرداختو آنها را ملزمو محکوممىساخت.
داستانمناظرات آنها بسیار شیرینو خواندنىاست. سید مرتضى کهبزرگترین شاگرد شیخمفید استآنها را در کتابىجمعنموده کهازجملهدو داستان آنرا براى نمونهدر پائین مىآوریم:
در کتاب( مجموعهورّام) مىنویسد: مفید اصلًا از( عکبرا) است، در ایامکودکى همراهپدرش بهبغداد آمد و نزد ابو عبدالله معروفبه( جعل) بهتحصیل پرداخت. سپسبه مجلس« ابو یاسر» کهدر دروازه خراسان تدریسمىکرد حضور یافت.
چونابو یاسر از عهده بحثو پرسشهاى او درمانده شدهاو را به« علىبنعیسى رمّانى» کهاز بزرگان علماى کلامبود ارجاعداد و گفتچرا بهنزد او نمىروىتا از او استفادهکنى؟ مفید گفتاو را نمىشناسمو کسىندارممرا بهاو معرفىکند. ابو یاسر یکىاز شاگردانخود را همراهاو کرد و نزد رمانىفرستاد چونمجلس رمانىاز فضلا و دانشمندانپر بود، مفید در صف نعال نشستو به تدریجکه مجلسخلوتشد نزدیکتر رفت.
در آناثناء مردى از اهلبصرهآمد و از رمانى پرسید چه مىفرمایید دربارةحدیثغدیر( کهبه عقیدهشیعه پیغمبر اکرم( ص) امیرمومنان( ع) را جانشینبلافصلخود گردانید) و داستانغار( کهبهاعتقاد اهلسنت دلیلبر خلافت ابوبکر است)؟ رمانىگفت داستانغار درایت( یعنىامرى مسلمو معقول) استو حدیثغدیر روایت و منقول مىباشد، و آنچهاز درایتو امر مسلّم استفادهمىشود از روایت مستفاد نمىگردد. مرد بصرى سکوتکرد و برخاستو از مجلس بیروترفت.
در اینموقع مفید خود را بهرمانى نزدیکگردانید و گفت: سوالدارم. رمانىگفت: بگو! شیخمفید گفت: چهمىفرمایید درباره کسىکهبر امامعادل خروجکند و با وىجنگنماید؟ رمانىگفت: او کافر است، بعد گفت: نهفاسق است.
شیخ مفید پرسید: راجع بهامامت امیرالمومنین علىبنابیطالب علیهالسلام چهمىگویید؟ رمانىگفت: او اماماست. مفید گفت: دربارةطلحهو زبیر( دو آتشافروز جنگجملبر ضد امیرالمومنین بودند) چهمىفرمایید؟ رمانىگفت: آنها از اینعملتوبهکردند.
شیخ مفید گفت: جناباستاد! داستان جنگجمل درایتو امر مسلّمىاست و توبهکردن طلحهو زبیر روایت مىباشد!! رمانىکه متوجه موضوع شد گفت: مگر موقعى که آنمرد بصرىاز من سوال کرد تو حاضر بودى؟ شیخمفید گفت: آرى. رمانىگفت: اینسخنبه جاىآنچه منگفتم! اشکالتو وارد است!! آنگاهپرسید: تو کیستىو نزد کدامیکاز علماى اینشهر درسمىخوانى؟ مفید گفت: نزد شیخابوعبد اللهجعل. رمانىگفت: بنشینتا من مراجعتکنم.
سپسبرخاست و بهدرونخانه رفتو پساز لحظهاىبرگشتو نامهاىسربستهبه وىداد و گفت: اینرا بهاستاد خود بده. مفید نامهرا آورد و بهاستادش تسلیمکرد. استاد نامهرا گشود و شروعبه قرائتآنکرد و طىمطالعه آنبه خندهافتاد. پساز قرائتنامه گفت: رمانى ماجرایىرا کهمیانتو و او در مجلسوى روىداده نوشتهو سفارشتو را نمودهو تو را ملقب به« مفید» کردهاست.« 5»
مناظرة وىبا« علىبنعیسى رمانى» در زمانىرخ دادهکه مفید کمتر از سىسال داشتهاست
نرم افزار شیخ مفید تولید مرکز تحقیقات علوم اسلامی