خاورشناسان و ازدواج زینب
ازدواج پیامبر با زینب، همسر سابق زید بن حارثه، یک موضوع ساده و خالى از
هرگونه ابهامى است، ولى از آنجا که عدهاى از خاورشناسان آن را براى فریب افراد ساده لوح و بىاطلاع، دستآویز قرار دادهاند و از این طریق در تضعیف ایمان مردمى کوشیدهاند که از سیره پیامبر اکرم آگاهى درست ندارند به پاس این انگیزه به نظر رسید که گفتار این گروه را تعقیب و مطلب را بررسى کنیم.
ناگفته پیداست که استعمار براى تسلط بر مشرق زمین، نه تنها از قدرتهاى نظامى و اقتصادى کمک مىگیرد، بلکه گاهى با قیافه علم و تحقیق وارد این سرزمین مىگردد و با نقشههاى منظم و دقیق، مىکوشد بدترین نوع وابستگى را که همان استعمار فکرى است، پدید آورد، در حقیقت، مستشرق همان استعمارگر توسعه طلبى است که با قیافه مخصوصى در دل جامعه و در میان روشن فکران دست به فعالیّت زده و با تخدیر افکار طبقه فاضل، هدفهاى استعمارى خود را تعقیب مىکند.
شاید بسیارى از نویسندگان و دوستداران علم و فرهنگ مغرب زمین، این مطلب را از ما نپذیرند و ما را به واپسگرایى و تعصب متهم سازند و تصور کنند که تعصب ملى و یا مذهبى ما را به این گفتار وادار کرده است، ولى نوشتههاى خاورشناسان و پرده پوشىها و غرضورزىهاى آنان در تاریخ اسلام گواه روشنى است که انگیزه علمى در بسیارى از آنها کم و نوع نوشتههایشان با تزریق یک رشته افکار ضد دینى و ملى آمیخته است. «1»
گواه آن موضوع گفتار ما است. آنان با خیالپردازى مخصوص غربى به این ازدواج که به منظور «کوبیدن یک سنت باطلى» بود، رنگ «عشق و دل باختگى» داده و بسان رماننویسان و داستان سرایان آنچه توانستهاند به یک تاریخ مجعول، پر و بال داده و آن را به ساحت پاکترین فرد جهان انسانیت نسبت دادهاند.
به هر حال، اساس افسانه آنها جملههایى است که ابن اثیر «2» و پیش از او طبرى و برخى از مفسران نقل کردهاند: روزى چشم پیامبر بىاختیار به «زینب» همسر «زید»
------------------
(1). ر. ک: المستشرقون.
(2). تاریخ کامل، ج 2، ص 121.
--------------------------------------
افتاد. زید احساس کرد که پیامبر به زینب علاقهمند شده است و روى علاقه مفرطى که به پیامبر داشت، حضور پیامبر گرامى شرفیاب شد و موضوع طلاق زینب را پیش کشید تا کوچکترین مانعى براى پیامبر درباره ازدواج با زینب نباشد. پیامبر به طور مکرر او را از طلاق دادن همسرش نهى کرد، ولى سرانجام همسر خود را طلاق داد و رسول خدا با او ازدواج کرد.
خاورشناسان به جاى بررسى سند تاریخ، به متن این تاریخ مجعول قناعت نکرده و آن قدر به آن پیرایه بستهاند که به صورت افسانههاى هزار و یک شب درآمده است.
به طور مسلم، کسانى که با سیره پاک پیامبر اسلام آشنائى دارند، اصل و فرع این تاریخ را زاییده خیال و اوهام مىدانند و آن را با صفحههاى درخشان زندگى رسول گرامى کاملا مخالف مىبینند، حتى دانشمندانى مانند «فخر رازى» و «آلوسى» با صراحت هرچه تمامتر به تکذیب این تاریخ برخاسته و مىگویند: دشمنان اسلام به جعل آنها دست زده و در میان نویسندگان مسلمان منتشر کردهاند. «1»
چگونه مىتوان گفت که بر این قطعه تاریخى طبرى و ابن اثیر معتقد بودهاند؛ در صورتى که دهها برابر مخالف آن را نقل کرده و ساحت آورنده اسلام را از هرگونه آلایش مبرا دانستهاند.
به هر حال ما علایم و نشانههاى ساختگى بودن این قسمت را در این صفحهها منعکس کرده و موضوع را روشنتر و بىنیازتر از این مىدانیم که به دفاع بیشترى بپردازیم.
1. تاریخ مزبور با سند قطعى اسلام و مسلمانان مخالف است، زیرا قرآن به شهادت آیه 37 سوره احزاب مىگوید: ازدواج پیامبر با زینب، به منظور ابطال سنت باطل عرب بود که کسى حق ندارد همسر پسر خوانده را بگیرد و آن هم به فرمان خداوند صورت گرفته است، نه به منظور علاقهمندى و دل باختگى و هیچ کس این
مطلب را در صدر اسلام تکذیب نکرده است. اگر گفته قرآن برخلاف حقیقت بود، بىدرنگ یهودیان و نصارى و منافقان، به انتقاد برخاسته و جنجالى به راه مىانداختند، در صورتى که چنین جریانى از دشمنانش، که پیوسته در کمین وى بودند، شنیده نشد.
2. زینب همان بانویى است که پیش از ازدواج با «زید» به پیامبر گرامى پیشنهاد کرد که همسر وى شود، ولى پیامبر على رغم خواسته وى اصرار ورزید که با غلام او (زید) ازدواج کند. اگر پیامبر به چنین کارى علاقه داشت، در آن روز کوچکترین مانعى بر سر راه وى نبود، پس چرا به این عمل رضایت نداد؟ با این حال، مىبینیم که او با کمال تمایلى که در زینب احساس مىکرد، نه تنها پاسخ مثبت به او نگفت، بلکه او را وادار کرد که با دیگرى ازدواج کند.
با تکذیب متن تاریخ، دیگر میدانى براى پیرایههاى سربازان علمى استعمار باقى نمىماند. ما صفحههاى تاریخ پیامبر را منزه و بالاتر از آن مىدانیم که کلمههاى زننده این گروه را نقل کنیم، پیامبرى که تا پنجاه سالگى با زنى که هیجده سال از او بزرگتر بود، به سر برده است.
توضیح دو جمله
در این جا براى تکمیل بحث، آیهاى را مىآوریم که در این مورد نازل شده و دو جمله آن باعث تردید برخى از افراد کم اطلاع گردیده است.
وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ «1»؛ به یاد آر زمانى را که به غلام خود زید که مورد انعام خدا و تو بود، مىگفتى همسرت را نگاهدار و طلاق مده و از خشم خداوند بپرهیز.
این قسمت کوچکترین ابهامى ندارد، آنچه نیاز به توضیح دارد، دو جمله زیر است:
------------------
----------------------------------------
1. وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ؛ در نفس خود چیزى را پنهان مىکردى که خداوند آن را آشکار ساخت.
آیا مطلبى بود که پیامبر پس از آن همه نصیحت به زید پنهان مىکرد و خداوند آن را آشکار خواهد کرد؟
ممکن است چنین تصور شود مطلبى که پنهان مىکرد، این بوده که «زید» را از طلاق دادن نهى مىکرد، ولى در باطن راضى بود که وى زینب را طلاق دهد و خود با او ازدواج کند.
این احتمال به هیچ وجه درست نیست، زیرا اگر پیامبر در باطن چنین مىاندیشید، چرا خداوند این اندیشه را با آیههاى دیگر اظهار نکرد؟ در صورتى که او در همین جمله وعده داده است که آنچه را پیامبر حدیث نفس مىکرد، ابراز خواهد کرد، چنانکه مىفرماید:
اللَّهُ مُبْدِیهِ؛ خداوند آشکار کننده چیزى است که تو پنهان مىدارى.
مفسران مىگویند: منظور از آنچه که او پنهان مىداشت، همان وحى الهى است که خداوند بر او فرستاده بود خداوند به وى وحى کرده بود که زید همسر خود را طلاق خواهد داد و تو براى ابطال سنت باطل (همسر پسر خوانده بر پدر خوانده حرام است) با او ازدواج خواهى کرد. از اینرو، لحظهاى که وى را نصیحت مىکرد، متوجه این وحى الهى بود، اما آن را از «زید» و دیگران پنهان مىساخت. خداوند در همان جمله فوق، به پیامبر خبر مىدهد که آنچه در خاطر توست و آن را پنهان کردهاى، خداوند اظهار خواهد کرد.
گواه این معنا آن است که قرآن ذیل همین آیه، مطلب را ابراز کرده و مىفرماید:
فَلَمَّا قَضى زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها لِکَیْ لا یَکُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ؛ هنگامى که زید همسر خود را طلاق داد، به تو فرمان دادیم که با همسر او ازدواج کنى تا محدودیتى براى مؤمنان، در ازدواج با همسران پسر خواندههاى خود نباشد.
فروغ ابدیت تجزیه و تحلیل کاملى از زندگى پیامبر اکرم(ص) ،ص:609
از این آیه استفاده مىشود که آنچه پیامبر اخفاء مىکرد، همان وحى الهى بود که براى ابطال سنت غلط، باید با همسر پسرخوانده خود پس از طلاق ازدواج کند.
2. وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ؛ از مردم مىترسیدى، در صورتى که خدا شایستهتر است که از او بترسى.
ابهام این قسمت از جمله دوم به مراتب کمتر از قسمت اوّل است، چون زیر پا نهادن یک سنّت چند ساله و مستمر در یک محیط آلوده، یعنى ازدواج با همسر پسرخوانده، طبعا توأم با یک ناراحتى قلبى است که در پیامبران با توجه به فرمان الهى مرتفع مىشود.
اگر پیامبر ناراحتى داشت و یا دغدغه خاطرى در او پدید آمده بود، بدان علّت بود که فکر مىکرد، گروه عرب که تازه از جاهلیت و افکار پلیدى بریده شدهاند، خواهند گفت که پیامبر دست به یک کار خلافى زده است، در صورتى که ناشایست نیست.
-----------------------------------------------------------------
فروغ ابدیت تجزیه و تحلیل کاملى از زندگى پیامبر اکرم(ص)
تالیف حضرت آیة الله جعفر سبحانی