پایتخت معنوی جهان اسلام

پایتخت معنوی جهان اسلام

سامانه فیش های تبلیغی ما
پایتخت معنوی جهان اسلام

پایتخت معنوی جهان اسلام

سامانه فیش های تبلیغی ما

ازدواج پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله با زینب ::

 وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا مُبِیناً احزاب (33) آیه 36.


زید بن حارثه کیست؟!

زید جوانى است که در دوران کودکى، غارت‏گران بیابان‏گرد عرب او را از قافله‏اى ربوده و در بازار «عکاظ» به عنوان غلام فروختند، «حکیم بن حزام» او را براى عمه‏ خود «خدیجه» خرید، وى نیز پس از ازدواج، او را به محمد صلى اللّه علیه و اله و سلّم بخشید.

روحیات پاک و عواطف عالى و اخلاق نیک پیامبر باعث شد که زید شیفته وى شود، حتى آن‏گاه که پدر «زید» براى پیدا کردن فرزند خود وارد مکه شد و از ساحت مقدس «محمد» خواست که او را آزاد سازد، تا او را به سوى مادر و فامیل ببرد، زید حاضر به مراجعت نشد و محضر پیامبر را بر همه چیز (از دیار و وطن و خویشاوندان) ترجیح داد و رسول خدا او را در ماندن و یا مراجعت به وطن مختار ساخت.

این جذبه معنوى و عواطف قلبى از دو طرف بود. اگر زید از صمیم دل شیفته اخلاق و عواطف حضرت بود، پیامبر نیز متقابلا او را دوست مى‏داشت؛ تا آن‏جا که او را به فرزندى برگزید و مردم به او، به جاى زید بن حارثه، «زید بن محمد» مى‏گفتند.

پیامبر، براى رسمى شدن این موضوع، روزى دست زید را گرفت و به مردم قریش خطاب کرد و فرمود:

این فرزند من است، و ما از یک دیگر ارث مى‏بریم.

این علاقه قلبى هم چنان باقى بود، تا این‏که زید در جنگ موته به شهادت رسید و پیامبر از مرگ او بسان مرگ یک فرزند متأثر شد. 

زید با دختر عمه پیامبر ازدواج مى‏کند

یکى از اهداف مقدس پیامبر گرامى این بود که فاصله‏ها را کمتر سازد و افراد بشر را تحت لواى انسانیت و پرهیزگارى گردآورد و ملاک فضیلت و شخصیت را فضایل اخلاق و سجایاى انسانى معرفى کند. بنابراین، مى‏بایست هرچه زودتر، رسوم زشت کهن عرب (دختران اشراف نباید با طبقه تهى دست ازدواج کنند) را بکوبد و چه بهتر که این برنامه را از فامیل خود آغاز کند و دختر عمه خود «زینب» را که نوه عبد المطلب‏



بود، به ازدواج غلام سابق خود و آزاد شده آن روز درآورد، تا مردم بدانند که این مرزهاى موهوم هرچه زودتر باید برچیده شود و مردم آگاه گردند که هرگاه پیامبر به مردم مى‏گوید: «ملاک برترى، تقوا و پرهیزکارى است و دختر مسلمان هم شأن مرد مسلمان است» خود او عامل اول و مجرى قانون است.

براى سرکوب ساختن چنین رسم غلطى، پیامبر به خانه زینب رفت به طور رسمى او را براى «زید» خواستگارى کرد. وى و برادرش در آغاز کار چندان تمایل نداشتند، زیرا هنوز افکار دوران جاهلیت، از اعماق قلوبشان ریشه کن نشده بود. از طرفى، چون ردّ فرمان پیامبر بر آن‏ها ناگوار بود، سوابق غلام بودن زید را بهانه قرار داده و از پذیرفتن درخواست پیامبر، شانه خالى کردند.

چیزى نگذشت پیک وحى نازل شد و عمل زینب و برادرش را در این باره تقبیح کرد و چنین فرمود:

هیچ مرد و زن مؤمنى، در صورتى که خدا و پیامبر او درباره آن‏ها تصمیمى گرفتند، اختیارى از خود ندارند و هر کس خدا و پیامبر او را مخالفت کند، آشکارا گمراه است. 

پیامبر بى‏درنگ آیه را براى آنان فرو خواند. ایمان پاک زینب و برادرش «عبد اللّه» به ساحت مقدس پیامبر اسلام و اهداف عالى وى، باعث شد که دختر «جحش» رضایت خود را اعلام کند. در نتیجه، اشراف‏زاده‏اى به ازدواج غلام محمد درآمد و از این طریق بخشى از برنامه‏هاى حیات آفرین اسلام اجرا شد و در عمل روش غلطى کوبیده شد.

زید از همسر خود جدا مى‏شود

سرانجام، این ازدواج روى عللى به طلاق منجر شد. برخى مى‏گویند که عامل جدایى، روحیات زینب بود که پستى حسب و نسب شوهر خود را به رخ وى مى‏کشید


و از عظمت خاندن خود سخن مى‏راند و از این راه زندگى را بر او تلخ مى‏ساخت.
ولى احتمال دارد که عامل طلب طلاق خود زید باشد، زیرا بیوگرافى وى گواهى مى‏دهد که او داراى روح انزوا طلب و ناسازگارى بوده است و به طور مکرر همسر برگزیده است و همه را (جز آخرى که تا روز کشته شدن، در یکى از جنگ‏ها، در حباله عقد او بود) طلاق داده و از آن‏ها جدا شده بود. این طلاق‏هاى پیاپى، حاکى از روح ناسازگارى در «زید» است.
گواه دیگر، بر این‏که زید در این حادثه سهیم بوده، همان خطاب تند پیامبر است، زیرا وقتى او آگاه شد که پسر خوانده او تصمیم گرفته که همسر خود را طلاق دهد، سخت برآشفت و فرمود:
أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ «1»؛ همسر خود را نگاه دار و از خشم خداوند بپرهیز.
اگر تقصیر همه جانبه، متوجه همسر او مى‏بود، در چنین صورتى، جدایى زید از همسرش خلاف تقوا و پرهیزکارى به شمار نمى‏رفت، ولى سرانجام، «زید» به تصمیم خود جامه عمل پوشانید و از زینب جدا شد.
ازدواج براى کوبیدن غلط دیگر
پیش از آن‏که علت اساسى این ازدواج را بررسى کنیم، ناچاریم نقش نسب را که عامل حیاتى براى یک اجتماع صحیح است در نظر بگیریم. به دیگر سخن، از تفاوت جوهرى «پسر واقعى» و «پسر خوانده» آگاه شویم. پسر حقیقى، با پدر ریشه تکوینى دارد و در حقیقت، پدر مبدأ مادى براى پیدایش فرزند بوده و فرزند وارث صفت جسمانى و روحیات پدران و مادران است، و روى این یگانگى و هم خونى، پدر و فرزند وارث اموال و ثروت یک دیگر مى‏شوند و احکام مخصوصى در باب ازدواج و طلاق پیدا مى‏کنند.
بنابراین، چنین موضوعى که ریشه تکوینى دارد، با لفظ و زبان درست نمى‏شود «1» و پسر خوانده انسان، هرگز پسر واقعى انسان نمى‏شود، چه رسد که پسر خوانده، در یک سلسله از احکام از قبیل: ارث و ازدواج و طلاق مانند فرزند واقعى انسان شود؛ مثلا هرگاه پسر واقعى از پدر ارث مى‏برد و بالعکس و یا همسر فرزند واقعى پس از طلاق فرزند بر پدر او حرام مى‏شود، هرگز نمى‏توان گفت که پسر خوانده نیز در این قسمت‏ها با فرزند واقعى شرعى و یک سان است.
به طور مسلم، یک چنین تشریک علاوه بر این‏که مبدأ صحیح ندارد، یک نوع بازى با عامل مهم (نسب) در اجتماع صحیح است.
بنابراین، اگر پسر خواندگى به منظور ابراز عاطفه و علاقه بوده بسیار مستحسن و بجاست، ولى اگر به منظور تشریک در یک سلسله احکام اجتماعى است که همگى از آن فرزند واقعى به شمار مى‏رود، از حسابهاى علمى بسیار دور است.
جامعه عرب پسر خوانده را مانند پسر واقعى فرض مى‏کردند. پیامبر مأمور شد که با زینب که سابقا همسر پسر خوانده او (زید) بود ازدواج کند و این روش غلط دیگر را، از بین ببرد و این شیوه ناستوده را با عمل که اثر آن بیش از گفتن و جعل قانون است، از میان مردم عرب بردارد و این ازدواج علتى جز این نداشته است. از آن‏جا که کمتر کسى جرأت داشت، که این برنامه را در دنیاى آن روز که ازدواج با پسر خوانده قبح مصنوعى غریبى داشت اجرا کند، خداوند پیامبر را به طور رسمى براى این کار دعوت فرمود. چنان‏که مى‏فرماید:
هنگامى که زید زینب را طلاق داد، او را به ازدواج تو در آوردیم، تا براى افراد با ایمان درباره همسران پسر خوانده خود هنگامى که آن‏ها را طلاق مى‏دهند محدودیتى نباشد. «2»
-----------------------
 (1). خلاصه آیه‏هاى 4 و 5 سوره احزاب.
 (2). فَلَمَّا قَضى‏ زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها لِکَیْ لا یَکُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا «احزاب (33) آیه 37».
------------------
این ازدواج، علاوه بر این‏که یک سنت غلطى را کوبید، بزرگ‏ترین مظهر براى مساوات و برابرى قرار گرفت، زیرا رهبر عالى قدر اسلام با بانویى ازدواج کرد که در گذشته همسر آزاد شده او بود و در دنیاى آن روز چنین ازدواجى، مخالف با شئون اجتماع به شمار مى‏رفت.
این اقدام شجاعانه، موجى از اعتراض و انتقاد را از جانب منافقان و کوتاه فکران پدید آورد. در همه جا به عنوان یک امر مستنکر، مى‏گفتند: «محمد» با همسر پسر خوانده خود ازدواج کرده است.
خدا براى سرکوبى این افکار، آیه زیر را فرو فرستاد:
ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیماً «1»؛ محمد پدر یکى از مردان شما نیست، او سمتى ندارد، جز این‏که رسول خدا و خاتم پیامبران است و خداوند از همه چیز آگاه است.
قرآن، تنها به این بیان اکتفا نکرد، بلکه پیامبر خود را که در اجراى فرمان خدا، شجاع و بى‏باک بود، با آیه‏هاى 38 و 39 سوره احزاب ستایش کرد. خلاصه این دو آیه این است:
محمد بسان سایر پیامبران، پیام‏هاى خدا را مى‏رساند و در اطاعت فرمان خدا از هیچ کس نمى‏ترسد. «2»
اکنون نظریه خاورشناسان را بررسى مى‏کنیم:

------------------------
 (1). احزاب (33) آیه 40.
 (2). اینک متن آیه‏ها: ما کانَ عَلَى النَّبِیِّ مِنْ حَرَجٍ فِیما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَقْدُوراً. الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ وَ کَفى‏ بِاللَّهِ حَسِیباً احزاب (33) آیه‏هاى 38- 39.
------------------------
                        فروغ ابدیت تجزیه و تحلیل کاملى از زندگى پیامبر اکرم(ص) تالیف حضرت آیة الله جعفر سبحانی


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد