(الکافى) از دیلمى از پدرش نقل مىکند: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: فلان کس در عبادت و فضل و دین سر آمد است، فرمود: عقل او چگونه است؟ گفتم:
نمىدانم، فرمود: ثواب و پاداش عمل به اندازه عقل فرد است، در میان بنى اسرائیل مردى بود که در جزیرهاى سر سبز از جزائر دریا به عبادت حقّ مشغول بود، یکى از ملائکه الهى از کنار او عبور مىکرد، عبادت او بنظرش بسیار با ارزش رسید، به درگاه الهى عرضه داشت: پروردگارا ثواب این بنده خود را به من بنما، خداوند هم پاداش آن عابد را به ملک نشان داد، ملک پاداش او را بسیار کم دید و از علّت آن پرسش کرد: خداوند تعالى به آن ملک وحى نمود که مدّتى همنشین و مصاحب آن
عابد باشد، پس آن ملک به صورت انسانى به نزد او رفت، عابد پرسید: تو کیستى؟
ملک گفت: من مرد عابدى هستم که آوازه عبادت تو در این مکان به من رسیده است و من آمدهام تا در کنار تو به عبادت خدا مشغول شوم، و آن روز در کنار او به عبادت پرداخت، فردا ملک به او گفت: اینجا مکانى بسیار سرسبز است و فقط براى عبادت صلاحیّت دارد.
عابد گفت: امّا این مکان نقصى دارد، ملک گفت: عیب و نقص اینجا چیست؟ عابد گفت: پروردگار ما چهارپایى ندارد اگر او درازگوشى داشت، آن الاغ در این مکان به چرا مىپرداخت، و این علفهاى سر سبز هدر نمىرفت! ملک گفت: پروردگار منزّه از داشتن مرکب و چهارپاست، عابد گفت: عیب او همین است، اگر حمارى داشت امثال این علفها به هدر نمىرفت! آن وقت خداوند به آن ملک وحى نمود: همانا من به اندازه عقل وى به او ثواب مىدهم،
قصص الأنبیاء(قصص قرآن) ،ص:659