پایتخت معنوی جهان اسلام

پایتخت معنوی جهان اسلام

سامانه فیش های تبلیغی ما
پایتخت معنوی جهان اسلام

پایتخت معنوی جهان اسلام

سامانه فیش های تبلیغی ما

داستان بنده سیاه پوست و حضرت موسى علیه السّلام‏

داستان بنده سیاه پوست و حضرت موسى علیه السّلام‏

  و از جمله اتفاقات لطیف مناجات «برخ الاسود» است همان کسى که خداوند متعال به حضرت موسى علیه السّلام امر فرمود که از او درخواست دعا کند تا براى بنى اسرائیل باران بیاید.

بعد از این که هفت سال در بنى اسرائیل قحطى آمد حضرت موسى علیه السّلام با هفتاد هزار نفر بیرون رفتند تا دعا کنند که باران بیاید.

خداوند متعال به موسى علیه السّلام وحى فرمود: اى موسى! چگونه اجابت کنم دعا جمعیتى را که غرق در گناه هستند و گناهان بر ایشان سایه‏

افکنده است و با خباثت باطن و غیر یقین مرا مى‏خوانند و خود را از مجازات من ایمن مى‏دانند.

اى موسى! برگرد و برو به نزد یکى از بندگانم به نام «برخ» که دعا نماید تا دعاى او را استجابت کنم. حضرت موسى به جستجوى برخ رفت و او را پیدا نکرد تا این که روزى حضرت در خیابان مى‏رفت ناگهان به بنده سیاه پوستى برخورد کرد که در پیشانى‏اش آثار سجده نمایان بود و چادر شبى به خود پیچیده و گوشه‏هاى آن را به پشت گردنش گره زده بود. حضرت موسى علیه السّلام به نور خداوند او را شناخت، بر او سلام کرد و گفت: اسمت چیست؟ گفت: اسم من برخ است. حضرت موسى علیه السّلام گفت: مدتى در جستجوى تو بودیم حال بیا برویم بیرون و براى ما دعاى استسقا بخوان! برخ حرکت کرد با حضرت موسى علیه السّلام رفتند در محل تجمع دعا و این چنین دعا کرد: «اللّهم ما هذا من فعالک و ما هذا من حلمک و ما الّذى بدلک انقصت علیک عیونک ام عاندت الرّیاح عن طاعتک ام نفد ما عندک ام اشتدّ غضبک على المذنبین الست کنت غفّارا قبل خلق الخاطئین خلقت الرّحمة و امرت بالعطف ام ترینا انّک ممتنع ام تخشى الفوت فتجعل بالعقوبة.» «خدایا! این خشکى و قحطى از کارهاى تو نیست، و این سخت‏گیرى بر بندگان از حلم و بردبارى تو نیست چه عاملى سبب شد و چه چیز بر تو آشکار شد که این چنین بندگان گنه‏کارت را در قحطى و شدت قرار دادى؟ آیا چشمه‏هاى تو کم آب شده است؟ و یا غضبت بر گنهکاران‏

شدت یافته است؟ آیا مگر تو قبل از این که گنه‏کاران را خلق کنى غفار و آمرزنده نبودى و قبل از آفرینش خطاکاران رحمتت را خلق نکردى؟ و مگر به عطوفت و مهربانى دستور ندادى؟ یا این که مى‏خواهى بر اثر این سخت‏گیرى قدرت و شوکت خودت را به ما نشان دهى یا این که مى‏ترسى فرصت از دستت برود و ما نمیریم؟ لذا قبل از مردن ما در عقوبت تعجیل نمودى.؟» هنوز برخ نرفته بود که باران رحمت الهى سرازیر شد. برخ به حضرت موسى علیه السّلام گفت: دیدى چگونه با پروردگار مخاصمه کردم و او چگونه لطف کرد و باران رحمتش را فرستاد. در اینجا قدرى از موضوع بحث که در مورد صبر زنهاى صابره بود جدا شدیم و حال بازمى‏گردیم به موضوع بحث.

آرام بخش دل داغدیدگان         166    3 - داستان بنده سیاه پوست و حضرت موسى علیه السلام .....  ص : 165



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد