علت آنکه انسان را انسان گفتند :
حدیث کردند ما را ... از حضرت صادق علیه السّلام که میفرمود انسان را از این جهت انسان نامیدند، چون فراموش کار است چنان که خداوند بآن اشاره کرده و میفرماید: وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ، ما با آدم عهد بستیم (که فریب شیطان نخورد و نزدیک درخت نرود) و لکن فراموش کرد (و فریب او را خورد و نزدیک درخت رفت و میوه آن را تناول نمود
علل الشرائع-ترجمه مسترحمى 50 باب یازدهم
) بعضى گفتهاند بدین جهت انسان را انسان نامیدند که چون أنیس عالم بالا بوده، و گویند که از همین جهت است چون از زمان گذشته او خبر دهند او را بنام انسان میخوانند چنان که خداى تعالى فرموده: هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ، و نیز چون آن انس را فراموش کرد او را ناس گفتند چنان که فرموده: یا أَیُّهَا النَّاسُ، یعنى اى فراموش کار، و مقصود روایت فوق همین است، و گروهى معتقدند که انسان را براى این جهت انسان گفتند که چون انس میگیرد با هر کسى که با او طرح دوستى و الفت بیندازد، و بعضى گویند: چون انسان مدنى الطبع است و نمیتواند مانند حیوانات بتنهائى زندگى کند و حتما مونس و کمک حالى لازم دارد که با او انس بگیرد تا رفع احتیاجاتش بشود، مانند نجارى و آهنگرى و صنعتگرى و فلاحت و غیره از این جهت انسانش گفتند.
بنا بر این اگر مشتق از أنس مهموز الفاء از باب ضرب و علم و شرف باشد تأیید این مطلب را مینماید و وزنش فعلانست، و اگر بگوئیم مشتق از نسى معتل اللام یائى از باب علم میباشد تأیید روایت را میکند و وزنش افعلانست که إنسیان بوده باشد و یاء آن بسبب کثرت استعمال افتاده، و لفظ انسان اطلاق بر جنس بشر مىشود و در مؤنث انسانة هم استعمال شده.