پایتخت معنوی جهان اسلام

پایتخت معنوی جهان اسلام

سامانه فیش های تبلیغی ما
پایتخت معنوی جهان اسلام

پایتخت معنوی جهان اسلام

سامانه فیش های تبلیغی ما

برکت ازدواج‏

شخصى مى‏گفت ازدواج خیلى برکت دارد. خود من قبلًا چیزى نداشتم ولى الان کلّى بدهى دارم!


البته این برای خنده هست کاملا جدی نگیرید . با تشکر

کجا و چطوری سخن گفتن !!!!!!!!!


 لَا تَکَلَّمْ بِمَا لَا یَعْنِیکَ وَ دَعْ کَثِیراً مِنَ الْکَلَامِ فِیمَا یَعْنِیکَ حَتَّى تَجِدَ لَهُ مَوْضِعاً فَرُبَّ مُتَکَلِّمٍ تَکَلَّمَ بِالْحَقِّ بِمَا یَعْنِیهِ فِی غَیْرِ مَوْضِعِهِ فَتَعِبَ وَ لَا تُمَارِیَنَّ سَفِیهاً وَ لَا حَلِیماً فَإِنَّ الْحَلِیمَ یَغْلِبُکَ وَ السَّفِیهَ یُرْدِیکَ وَ اذْکُرْ أَخَاکَ إِذَا تَغَیَّبَ بِأَحْسَنِ مَا تُحِبُّ أَنْ یَذْکُرَکَ بِهِ إِذَا تَغَیَّبْتَ عَنْهُ فَإِنَّ هَذَا هُوَ الْعَمَلُ وَ اعْمَلْ عَمَلَ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ مَجْزِیٌّ بِالْإِحْسَانِ مَأْخُوذٌ بِالْإِجْرَامِ


حرف بیهوده مزن، بسیارى از سخنان سودمند را نیز تا محل مناسبى نیابى مگوى، بسا گوینده که حرف حق و مفیدى را نابجا گفت و به رنج افتاد، با نابخرد و خردمند هیچ کدام کشمکش نکن، که خردمند بر تو غالب آید، و نابخرد هلاکت سازد، در غیاب برادرت بهترین سخنى را بگو که دوست دارى در غیابت بگوید که عمل این است، در کارها چون کسى باش که مى‏داند بر نیکى پاداش بیند، و در جرم مسئولیت دارد
تحف العقول ؛ النص ؛ ص379

معاینه نامحرم‏

پرسش 435. لمس بیمار براى معاینه و درمان، چه حکمى دارد؟

همه مراجع (به جز تبریزى و سیستانى): اگر پزشک هم‏جنس در دسترس نباشد، لمس بیمار براى معاینه و درمان اشکال ندارد؛ ولى باید به مقدار ضرورت اکتفا کند.[1]

آیات عظام تبریزى و سیستانى: اگر پزشک هم جنس در دسترس نباشد و یا مهارت مرد بیشتر باشد، لمس بیمار براى معاینه و درمان اشکال ندارد؛ ولى باید به مقدار ضرورت اکتفا کند.[2]

تبصره 1. اگر معاینه از روى لباس ممکن باشد، باید به این راه بسنده کند.

تبصره 2. جواز لمس بیمار به منظور معاینه، باعث نمى‏شود که نگاه به بدن نیز جایز باشد؛ مگر آنکه نگاه به آن لازم باشد.



[1] ( 1). مکارم، نورى، فاضل و امام، تعلیقات على‏العروة، النکاح، ج 35 و 48؛ صافى، هدایة العباد، ج 2، النکاح، م 22؛ توضیح‏المسائل مراجع، م 2441؛ وحید، توضیح‏المسائل، م 2450.

[2] ( 2). سیستانى، منهاج‏الصالحین، ج 3، النکاح، م 20 و 21؛ تبریزى، صراطالنجاة، ج 5، س 1039 و 1024.