علما و شخصیت های اهل تسنن و تشیع که رخ دادن
این
معجزه را مورد تایید قرار
دادند
این ماجرا را افراد زیادی پس از دیدن
کربلایی کاظم و انجام امتحانات از او در طی 38 سال، تایید نمودند و اسناد آن موجود
می باشد که تعداد قابل توجهی از آن اسناد که مربوط به تصدیق علماء گذشته می باشد به
صورت مکتوب بوده و تعدادی از این اسناد نیز ویدیویی می باشند (این اتفاق در سن 27
سالگی برای کربلایی کاظم روی داد و پس از 13 سال مخفی نگاه داشتن آن توسط کربلایی
کاظم، در سن 40 سالگی فاش شد و تا پایان عمر او در سن 78 سالگی با او همراه بود.
کربلایی کاظم در سال 1300 ه.ق برابر با 1257 ه.ش به دنیا آمد و در سال 1379 ه.ق
برابر با 1336 ه.ش از دنیا رفت).
از جمله علماء و مراجع تقلید عظام
گذشته می توان 1- آیت الله العظمی بروجردی،2- امام خمینی، 3- آیت الله امینی صاحب
الغدیر، 4- آیت الله مرعشی نجفی، 5- آیت الله میلانی،6- آیت الله حجت کوه کمری، 7-
آیت الله خوانساری، 8- آیت الله سید احمد زنجانی، 9- آیت الله دستغیب،10- آیت الله
صدر،11- آیت الله فاضل لنکرانی و ... را نام برد.
از جمله علماء و مراجع تقلید زنده
فعلی که در زمان جوانی خود کربلایی کاظم را از نزدیک دیده اند و مورد امتحان و
تصدیق قرار داده اند می توان افراد ذیل را نام برد:
1- رهبر معظم انقلاب آیت الله خامنه
ای ۲- آیت الله مکارم شیرازی ۳- آیت الله خزعلی ۴- آیت الله شبیری زنجانی ۵- آیت
الله نوری همدانی ۶- آیت الله سبحانی ۷- آیت الله وحید خراسانی ۸- آیت الله مصباح
یزدی ۹- آیت الله استادی ۱۰- آیت الله صافی گلپایگانی ۱۱- آیت الله مقتدایی ۱۲- آیت
الله محفوظی ۱۳- آیت الله شاه آبادی ۱۴- آیت الله مظاهری ۱۵- آیت الله گرامی ۱۶-
آیت الله سیستانی
همچنین کربلایی محمد کاظم کریمی به
همراه شهید نواب صفوی به کشور مصر رفت و همچنین به کشور عراق، کویت و عربستان سفر
نمود و مورد امتحان و تایید مسلمانان اهل سنت نیز قرار گرفت.
صدای این معجزه بزرگ تا آنجا اوج گرفت
که امیر کویت و دانشگاه الازهر مصر کربلایی کاظم را به کشور کویت و کشور مصر دعوت
نمودند و ایشان دعوت آنان را اجابت نمود و به تمام سوالات علماء و دانشمندان این دو
کشور پاسخهای حیرت انگیز داد و مورد تایید آنها نیز قرار
گرفت.
امیر كویت از ایشان دعوت رسمی نمود و
پس از رفتن او به كویت، امیر كویت تقاضای اقامت او را نمود تا كاخی را با همة
امكانات در اختیار او گذارده تا طلابی كه قرآن را حفظ میكنند در نزد او مشغول
باشند ولی علمای عراق این امر را صلاح ندانستند و ایشان به عراق و بعد به ایران و
قم بازگشت.
خلاصه اینکه تمامی علمای تشیع و تسنن
اعلام داشتند ، کربلایی کاظم یک فرد عادی نیست ، بلکه معجزه ی بزرگ قرآن کریم است
که بعد از پیامبر اکرم ، اینگونه قرآن کریم ، یکجا بر قلب او نازل شده است
.
بعضا میگویند معجزه بزرگ قرآن در قرن
بیستم . اما باید گفت حافظ و عالم شدن محمد کاظم کریمی ساروقی به قرآن کریم در کمتر
از چند دقیقه ، بعد از نزول قرآن کریم بر پیامبر اسلام ، بزرگترین معجزه بزرگ قرآن
در طول تاریخ اسلام است .
آیت الله مرعشی نجفی (ره) در طول یک
ماه قرآن موجود را با قرآنی که به کربلایی محمد کاظم کریمی داده شده و القاء شده
بود مقایسه نمود و دیدند که در کل قرآن، حتی کلمه ای بین قرآن موجود و قرآنی که
کربلایی کاظم می خواند تفاوت وجود ندارد و تنها چند حرکت فتحه، کسره و ضمه تفاوت
وجود داشت.
در حال حاضر دستونشته هایی از علما در
مورد تایید این اتفاق وجود دارد که در زیر به آنها اشاره می گردد.
آیت الله بروجردی و کربلایی
کاظم
در جلسه ای مرحوم آیة الله العظمی بروجردی
آیاتی را از حافظ قرآن پرسیدند و او بدون معطلی پاسخ گفت . سپس آیة الله آیه ای
تلاوت می کند ، کربلایی کاظم میگوید : آقا ، آیه آنطور که خواندید نیست . آقا می
فرماید : من هم اشتباه خواندم ؟ عرض کرد : بلی آقا ، شما مجتهد و مرجع تقلید هستید
، ولی آیه آن گونه که خواندید نیست بلکه این طور است . سپس قرآن آوردند و دیدند که
حافظ قرآن درست گفته است . در موارد خلاف بین قراء سبعه ، مرحوم آیة الله بروجردی
نظر کربلایی کاظم را جویا می شدند و قرائت او برایشان معتبر و قابل اعتماد بود و در
موردی فرمودند : ما سوره حمد را نمی توانیم به قهقرا بخوانیم ، ولی او سوره بقره را
می تواند از انتها به اول بخواند.
کربلایی کاظم در جلسه ای و در حضور علماء قم
به حضرت آیت اله بروجردی میگوید : شما ساعت ها از من سوال کردید در مورد قرآن و من
همه را جواب دادم . اکنون من یک سوال می پرسم و شما جواب بدهید . از آقای بروجردی
می پرسد :کدام سوره از سوره های قرآن است که خداوند هفت حرف از حروف عربی را در
آیاتش نازل نکرده است و آن هفت حرف مربوط به هفت طبقه جهنم می باشد که خداوند از
سوره حمد آنها را برداشته است . آیت الله و دیگران که از پاسخ دادن عاجز می مانند
از ایشان در خواست می کنند پاسخ سوال را خود بگوید .
کربلایی کاظم می گوید : و آن سوره حمد است
که همیشه در نماز می خوانید و آن هفت حرف : ( ث ، ج ، خ ، ذ ، ش ، ظ ، ف ) می باشد
و تفسیر و علت نازل نشدن این حروف در سوره حمد چنین می گوید که ث از ثبورا می آید
که در سوره فرقان قرار دارد و مکان افرادی است که نماز نمی خوانند و در طبقه زیرین
جهنم است، ج از جهنم است، خ که از خسران می آید، ذ از ذقوم می آید که خوراک اهل
جهنم بوده و در سوره دخان قرار دارد، ش از شیطان می آید، ظ هم از لظا می آید که آتش
سوزانی است که در جهنم قرار دارد و به یک لحظه انسان را ذوب می کند، ف از فضع اکبر
می آید که در سوره انبیاء قرار دارد که در روز قیامت مردم در فضع اکبر هستند که
خداوند با آنها چه می کند؟
- به نقل از روزنامه
ندای حق شماره 44 – سال 1344
آیت الله خامنه ای و کربلایی
کاظم
حضرت آیت الله خامنه ای در دیدار با فرزند
کربلایی کاظم در تاریخ 01/03/85
مرحوم کربلایی کاظم را من در حرم حضرت علی
بن موسی الرضا (ع) در دیده بودم ، در کنار مناره مسجد گوهر شاد نشسته بود . قرآنش
هم دستش بود ، هر کس هر آیه ای را می پرسید با این که اصلا سواد نداشت قرآنش را باز
میکرد و با دستش آن آیه را نشان می داد . این را من خودم دیدم و امتحان کردم این
سماعی نبود . مرحوم کربلایی کاظم همان کسی است که بیسواد و در جوانی بر اثر یک توسل
به امامزادگانی که در ساروق است حافظ قرآن شد ، بنده هم رفتم آن امامزادگان را
زیارت کردم ، آن شبستانی که ایشان شب در آنجا بیتوته کردند و در همان جا هم مشرف به
حمل قرآن شدند را بنده رفته و دیده ام . آیت الله بروجردی ایشان را امتحان و تایید
کرده بودند .
موقعی که شهید نواب صفوی، کربلایی محمد کاظم
را به مشهد آوردند و در بالای منبر او را به علما معرفی کردند از کربلایی سؤالهایی
درباره قرآن و آیات قرآن کردم و حافظ قرآن شدن ایشان را جزو کرامات دیدم
آیت الله سید محمد جواد علوی طباطبایی
بروجردی و کربلایی کاظم
نوه آیت الله العظمی بروجردی
مرحوم آقای سید اسماعیل علوی، پسر عموی پدر
بنده و برادرزادة حضرت آیت الله بروجردی ـ رحمة الله علیه ـ بود. ایشان رئیس
ادارۀ ثبت اراك بودند؛ ازاین رو با مرحوم كربلایی كاظم آشنایی پیدا كردند و
بیدرنگ ایشان را به قم نزد مرحوم پدر ما آوردند و به وسیلۀ ایشان خدمت آیت الله
بروجردی رسیدند.
مرحوم آیتالله بروجردی ذاتاً فرد زود باوری
نبودند؛ هر ادعایی را به سادگی نمی پذیرفتند و در این زمینه بسیار دقت می
كردند.از آنجا که بنده در آن زمان، مدرسه می رفتم، در نخستین جلسه ای كه کربلایی
کاظم را خدمت ایشان آورده بودند، حاضر نبودم. پدر من در همان زمان، داستان آن جلسه
را برای برخی از دوستانی كه برای دیدن مرحوم كربلایی كاظم به منزل ما می آمدند، از
جمله حضرت امام ـ رحمةا لله علیهـ نقل می كردند. ایشان می فرمودند که مرحوم
آیت الله بروجردی در آن جلسه سؤالات مختلفی از کربلایی کاظم پرسیده بودند. خود
ایشان حافظ بسیاری از آیات قرآن بودند؛ چنان که پدرم می فرمودند: بیش از یک سوم
قرآن را حفظ بودند. ایشان آیه ای را می خواندند و مرحوم كربلایی كاظم ادامۀ آن را
تلاوت می کرد؛ همان گونه كه در آن زمان معمول بود.
پدرم نقل می كردند که حتی آیت الله بروجردی
برخی از آیات را به هم می چسباندند؛ ابتدای یک آیه، بخشی از وسط آیۀ دیگر و انتهای
آیۀ دیگری را به هم می چسباندند و به عنوان یک آیه می خواندند. كربلایی كاظم با
همان زبان خودش می گفت: آیه این نیست.قسمت اول را به همراه دنباله اش می خواند و
شمارۀ آیه و نام سوره اش را هم می گفت.سپس بخش وسطی را با قبل و بعد آن می خواند
و بعد بخش انتهایی را به همین ترتیب بیان می کرد. در نتیجه ایشان از همان جلسۀ اول
نزد آیت الله بروجردی جلوه كردند.
مرحوم کربلایی کاظم بسیار مورد توجه آیت
الله بروجردی قرار گرفته بود؛ به گونهای که گاهی در حدود دو ساعت می نشستند و با
هم صحبت می كردند. این امر برای من جای پرسش داشت؛ چون آن زمان آیت الله بروجردی،
در اوج مرجعیت شیعه و زعامت عامه بود و كربلایی كاظم هم فرد بی سوادی بود که در
ظاهر هیچ سنخیتی با ایشان نداشت. من بعد ها از مرحوم آقای سید اسماعیل علوی و پدر
خودم پرسیدم كه آیتالله بروجردی به چه دلیل چنین توجهی به ایشان داشتند؟ پدر من در
پاسخ، بر دو نكته بسیار تأکید می كردند:
نخست اینکه آیت الله بروجردی، وجود شخص
کربلایی كاظم را حجتی در زمان ما می دانستند.شخصی كه كاملاً بی سواد بود، با
عنایت ویژه ای حافظ قرآن شده بود؛ به گونه ای که حتی ویژگی های سوره ها و آیه
ها را نیز می شناخت. این امر از آن رو اهمیت داشت که در آن زمان، تفكر
ماتریالیستی و مادی گرایانۀ حزب توده، به ویژه در محافل علمی و دانشگاهی بسیار جا
افتاده بود. هرچند این حزب سرکوب شده بود، اما مبانی فکری آن در بین جوانان و جامعۀ
روشن فكری آن زمان، به تفكر غالب تبدیل شده بود. مرحوم آیت الله بروجردی نیز با
دیدگاه گستردۀ خود، به همة جنبه ها توجه داشتند و معتقد بودند كه معرفی مرحوم
کربلایی كاظم به جوانان به عنوان حجتی در روزگار ما، كار بسیار مهمی
است؛
مطلب دوم كه برای آیت الله بروجردی بسیار
مهم بود، بحث تحریف قرآن بود. در بین علمای شیعه اختلاف است كه آیا قرآن تحریف شده
است یا خیر. آیت الله بروجردی، خود قایل به عدم تحریف قرآن بودند؛ اما بسیاری از
بزرگان ما، مانند مرحوم صاحب كفایه ـ رضوان الله تعالیعلیه ـ در این مسئله شك
و شبهه داشتند. آیتالله بروجردی به گونه های مختلف کربلایی کاظم را آزمایش کردند
تا اینكه برای ایشان ثابت شد واقعاً قرآن به آن مرحوم عنایت شده است. در این صورت،
قرآنی كه به ایشان عنایت شده است، باید همان قرآنی باشد كه به رسول اكرم ـ صلوات
الله و سلامه علیهـ نازل شده است و در نتیجه نباید هیچ گونه تحریفی در آن وجود
داشته باشد.
آیتالله بروجردی نیز بار ها همۀ مواردی را
كه احتمال تحریف در آنها وجود داشت، از ایشان می پرسیدند و كربلایی كاظم هم که
هیچ اطلاعی دربارۀ بحث تحریف قرآن نداشت، فقط آیاتی را كه از او پرسیده می شد،
می خواند. آیت الله بروجردی در برخی موارد، بعضی از آیات و سوره ها را چندین بار
به گونه های مختلف تغییر می دادند؛ مثلاً کلماتی را که برخی از بزرگان مانند مرحوم
میرزا حسین نوری معتقد بودند که جزو قرآن بوده و حذف شده است، در آیه می آوردند و
می خواندند. كربلایی كاظم آیه را تصحیح می كرد و می گفت: نه؛ این طور نیست؛ پس از
این كلمه، آن كلمه است. بحث اثبات عدم تحریف قرآن، یكی از مسائلی بود كه بسیار مورد
عنایت آیت الله بروجردی بود و من شنیدم كه ایشان پس از آشنایی با کربلایی کاظم،
قایل شده بودند كه هیچ تحریفی در قرآن صورت نگرفته است و در این زمینه، اطمینان
یافته بودند.
خود من این خاطره را دارم كه جلسهای در
منزل ما برگزار شد و حدود ده تا پانزده نفر از علما همچون حضرت امام، حاج آقا
مرتضی حائری و مرحوم حاج فقیهی رشتی، و نیز آقای اسماعیل علوی و کربلایی کاظم حضور
داشتند. پس از صرف نهار، نوبت به آزمایش کربلایی کاظم رسید. حاضران كتاب شرح لمعه
را برای آزمون انتخاب کردند. این كتاب به زبان عربی است و در جای جای آن، آیه و
حدیث نیز هست. این کتاب را پیش روی کربلای کاظم گذاشتند. ایشان دست می گذاشت و متن
عربی شهید را رد می كرد؛ چون نمی توانست بخواند؛ روایت ها را هم نمی توانست
بخواند و رد می كرد؛ اما وقتی به یك كلمۀ قرآن می رسید، آن را می
خواند.
آنچه موجب تعجب من بود، این بود كه کلماتی
مثل «الله» را که در متن مرحوم شهید و حتی در روایت بود، نمی دید و نمی توانست
بخواند؛ اما در آیه قرآن می توانست بخواند. این آزمایش را چندین بار انجام دادند؛
مثلاً مواردی را مشخص كرده بودند كه آیه و روایت به هم آمیخته بود؛ دو کلمۀ یکسان ـ
مثلاً «الله»ـ را به او نشان دادند و گفتند كه این «الله» است؛ آن هم «الله» است.
کربلایی کاظم گفت: من نمی دانم آنجا چه چیزی است؛ اما به آیه كه می رسم، نور سبزی
هست؛ با این نور، من آن آیه را می بینم و می توانم بخوانم؛ اما غیر آن را نمی توانم
بخوانم. بنابراین، ایشان این كلمات و نوشته ها را نمی دید؛ بلکه آنچه می دید،
ورای نوشته ها بود. با اینكه «الله»همان است كه در قرآن هست، اما کلمۀ الله را در
جملۀ «رحم الله» در كلام مرحوم شهید، نمی دید؛ ولی در آیۀ قرآن می دید. من خودم این
را در آن جلسه دیدم.
به این ترتیب، مرحوم کربلایی کاظم به برکت
عنایتی که دربارۀ او شده بود، در مجامع علمی قم در آن زمان، جا افتاد. در حوزه، هر
مطلبی به زودی پذیرفته نمی شود؛ هركس ادعایی كند، علما آن را بسیار می سنجند تا
جا بیافتد؛ اما داستان کربلایی كاظم و اینکه واقعاً قرآن به او عنایت شده است، در
میان علما پذیرفته شد.
مرحوم كربلایی كاظم حجتی است برای کسانی که
غیر از زندگی ظاهری را نفی می كنند.همچنین مؤمنین و علما که معتقدند لیس العلم
بكثرة التفهم والتفهیم، به برکت عنایتی که به ایشان شد، این معنا را به صورت حق
الیقین درك كردند. مرحوم كربلایی كاظم از كسانی بود كه باعث شد افراد، آنچه را به
صورت علم الیقین باور داشتند، به صورت حق الیقین باور کنند. بنابراین ایشان هم بر
حوزه حق دارد، هم بر عامۀ مردم.
مرحوم آقای سید اسماعیل علوی نقل می كردند
كه وجود ایشان در اراک، تحولی در ایمان مردم و جوانان ایجاد كرد. در آن زمان، جنبه
هایی كه موجب روی گردانی جوانان از دین شود، كم نبود و جوان هنگام ورود به
دبیرستان و دانشگاه، بیدرنگ مورد هجمۀ تفكرات مادی قرار می گرفت. در نتیجه وجود
ایشان در آن زمان بسیار مؤثر بود. اساساً خداوند در هر عصری حجت هایی را به مردم
نشان می دهد.مرحوم كربلایی كاظم هم در روزگار ما و در این زمینه ها حجت خدا
بود.
متن دستخط مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی
درباره کربلایی کاظم
به عرض محترم می رساند از ساحت قدس ربوبی به
وسیله حضرات معصومین (ع) دوام توفیقات سرکار و سایر علاقمندان به دین مبین اسلام و
مذهب حق جعفری مسئلت می نمایم . مرقومه شریفه راجع به حافظ قران کربلایی ساروقی شرف
وصول ارزانی شد و از حقیر نسبت به حقیقت امر سؤال شده بود . عرض می شود سه سال قبل
، از ملایر بعضی از مؤمنین شرحی راجع به این امر فوق العاده به حقیر نوشته بودند .
لذا مخلص در صدد بر آمدم که امتحاناتی از ایشان بشود . لذا از حضرت حجة الاسلام حاج
آقا شهاب همدانی که از علمای اعلام ملایر هستند تقاضا کردم که اگر ممکن بشود معظم
له را به قم بفرستند . به توفیق الهی مطلب حقیر حاصل و ایشان به قم آمدند . در منزل
بنده امتحانات از ایشان در حضور عده ای از حضرات آقایان اهل علم به عمل آمد ، صدق
مطلب به همه مکشوف شد ، حتی به اندازه ای این مرد موفق وماهر است در آیات شریفه
قرآن که اگر کسی عمداً آیه مبارکه از آیات را غلط یا محرّف یا مقدم یا مؤخر بخواند
، ایشان کاملاً واقف و مطلع هستند . و علاوه از جمله امتحانات ایشان آنکه کتاب
فارسی مقابل ایشان گذاشته شد در خلال آن کتاب هر کجا آیه قرآن شریف بود تشخیص می
داد و ایشان را در عتبات مقدسه ومشاهد مشرفه هم اشخاصی امتحان کرده اند . در کویت
علماء عامه هم امتحاناتی کرده اند و سابقه بیسوادی ایشان را اهل محل خودشان تصدیق
دارند . به هر حال شک و شبهه ای در این امر خارق العاده (نیست) و این موهبتی است
ربانی (که) شامل حال ایشان شده . ولی متاسفانه امر معاش ایشان مختل است و دندان هم
ندارد ، لذا در تلاوت آیات مبارکه اندماج کلمات و حروف می شود و مستعمین درست
استفاده و استفاضه نمی نمایند. فعلی هذا چه قدر بجا و به موقع می باشد برادران دینی
از مظالم و زکوة و تبرعات به ایشان مساعدتی بنمایند که فارغ البال در محافل دینی از
حال ایشان بر معتقدات آنها افزوده شود . در موضوع دندان گذاردن ایشان هم اصرار
فرمودند ودر قم اقدامی جهت دندان ایشان شد ، ولی خودش حاضر نشد . به نظر قاصر حقیر
که برای ایشان نداشتن دندان نقص بزرگی است ، باید رفع گردد . زیاده بر این مزاحم
نمی شوم ، جز التماس دعا . خداوند دست سر کار و سایر مومنین را از ذیل عنایت اجداد
طاهرین کوتاه نفرماید . اللهم ارزقنا فی الدنیا زیارتهم و فی الاخرة شفاعتهم آمین
آمین .
شهاب الدین الحسینی المرعشی
النجفی
ذیقعده 1374 قمری
آیت الله العظمی مکارم شیرازی و کربلایی
کاظم
حدود چهل سال قبل، وقتی طلبة نوجوانی بودم،
برای تبلیغ ایّام ماه محرّم، به منطقه ای در اطراف ملایر، به نام حسین آباد رفته
بودم. در مجلس به من گفتند، پیرمردی اینجاست که حافظ تمام قرآن است و داستان عجیبی
دارد. او کشاورز ساده ای است که روزی خسته و ناتوان، بعد از کار روزانه، از کنار
امامزاده ای در حوالی همان منطقه عبور می کرده، و طیّ ماجرایی، این موهبت الهی
نصیبش می شود که بدون هیچ سابقة قبلی حافظ تمام قرآن می گردد. من از ماجرا خوشحال
شدم و مایل بودم سؤالاتی از او بپرسم و امتحانش کنم. قرآن به دست گرفتم و او را
آزمودم، دیدم یا للعجب این مرد دهاتی بی سواد، با تسلط کامل سؤالات را پاسخ می
گوید، در حالی که اگر کسی قیافه اش را می دید فکر می کرد، حتی سورة حمد و قل هوالله
را به زحمت می خواند. او ملّا کاظم و یا به تعبیر دیگر «کَل کاظم» نامیده می شد، و
در آن روز هنوز در محافل علمی معروف نشده بود و در قم از او خبر نداشتند. من هنگام
بازگشت به قم، این ماجرا را به عنوان ره آورد جالبی از این سفر، برای دوستانم شرح
دادم، و همگی تعجب کردند که مردی در این ظاهر، چنان تسلّط عجیبی به قرآن داشته
باشد. ممکن است کسی بگوید حافظة او بسیار قوی است و مثلاً سال ها زحمت کشیده و آن
را حفظ کرده و الآن هم مرتباً می خواند که یادش نرود، در حالی که چنین نبود. ولی
پیدا کردن فوری آیات، بلکه نشان دادن بی وقفه، آن هم نه از روی یک قرآن معین که
دربارة آن تمرین داشته باشد، بلکه از قرآن های کاملاً مختلف چاپی، خطی، ریز و درشت،
امری نیست که بتوان از طریق عادی تفسیری برای آن پیدا کرد. بعد از مدتی، بعضی از
علاقمندان، او را به قم دعوت کردند و آوازة او همه جا پیچید. خدمت مراجع و آیات
بزرگ همچون آیت الله العظمی بروجردی رسید و طلّاب در مدرسة فیضیّه مثل پروانه اطراف
وجود او را می گرفتند، و اگر کسی از دور این منظره را می دید، تعجب می کرد که این
مرد سادة دهاتی با همان لباس محلّی، در میان این جمع طلاّب، چه می گوید. گاهی بعضی
از طلّاب چند جمله از آیات مختلف قرآن را از سوره های متعدّد گرفته، با هم تلفیق می
کردند و می گفتند: کل کاظم! این آیه در کدام سوره است؟ او خنده ای می کرد و می گفت:
ناقلاگری می کنی؟ جمله اوّل در فلان سوره و قبل و بعدش این است، جمله دوم در فلان
سوره و قبل و بعد آن چنین است و همچنین جمله های دیگر. از حفظ قرآن مهم تر، این بود
که یافتن آیات از روی قرآن، برای او همچون آب خوردن بود، و هر قرآنی را ـ اعمّ از
چاپی یا خطیّ ـ به او می دادی و می گفتی: «کل کاظم! فلان آیه را بیاور» مثل استخاره
کردن با قرآن که قرآن را باز می کنند، باز می کرد و آیه در یکی از دو صفحه مقابل
بود.
شهید نواب صفوی و کربلایی
کاظم
شهید نواب صفوی وقتی که آوازه این حافظ قرآن
و پیرمرد پاک دل را شنید به دنبال او فرستاد و با یک دنیا عشق و محبت از وی استفبال
کرد و او را همدم خود ساخت ، هر جا که می رفت او را نیز به همراه خود می برد . در
تمام مجالس او را به عنوان معجزه زنده الهی معرفی کرده ، بر عرشه منبر می نشاند و
از حضار مجلس می خواست تا از او در زمینه معجزه اش سؤال کنند و خبرنگاران روزنامه
ها و مجلات داخلی وخارجی را برای مصاحبه با او و مخابره معجزه اش به تمام دنیا دعوت
می کرد . کربلای کاظم چون بیش از حد مورد محبت و احترام نواب صفوی قرار گرفت ، نسبت
به او خیلی علاقمند شده بود . شهید نواب صفوی هنگامی که از مصر بازگشت ، عبای بسیار
نفیسی که وزیر اوقاف مصر به ایشان هدیه کرده بود به دوش کربلایی کاظم افکند و به او
بخشید .
همچنین شهید نوّاب صفوی ـ رهبر فدائیان
اسلام ـ او را امتحان نموده، کلماتی از قرآن را با نهج البلاغه ترکیب کرده، خواندند
و گفتند: این آیه در کجاست؟ کربلایی کاظم فوراً کلمات قرآنی را نشان داد و گفت:
اینها از قرآن است، ولی آنها قرآن نیست. پرسیدند: چگونه تشخیص می دهی؟ گفت: قرآن
نور دارد و می درخشد...
پس او را با خود به تهران برد و روزنامه
نگاران کیهان، اطلاعات، تهران مصور و خواندنی ها را دعوت کرد و با آنها با وی
مصاحبه ای به عمل آورد و در جرائد آن روز منتشر نمودند. پس چون عازم مشهد مقدس
شدند، وی را با خود به مشهد بردند و هنگامی که در شهرهای سمنان، دامغان، شاهرود،
سبزوار و نیشابور مورد استقبال مردم قرار گرفتند، آن شهید بزرگوار، وی را معرفی می
کردند تا مردم با دیدن این معجزة حضرت ولی عصر(ع)، دین و ایمانشان تقویت شده، ارادة
ایشان در عمل کردن به دستورات دین و مبارزه با طاغوت قوی تر گردد.
آیت الله خزعلی و کربلایی
کاظم
آیت الله خزعلی که خود حافظ قرآن و نهج
البلاغه و صحیفة سجّادیه می باشند، سال 1332 بود که من با ایشان در کنار حوض مدرسۀ
فیضیه ملاقات داشتم و گفتم: «کربلایی کاظم! لِکُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ
تَعْلَمُونَ». و « لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینِ » دو تا آیه را انتخاب کردم
که در یک کلمه مشترک باشند و پرسیدم: «کجای قرآن است؟» بلافاصله جواب داد: «یکی مال
سورۀ انعام، آیۀ 67 است و یکی هم مال سورۀ ص، آیه 88»! حتی یک ثانیه هم معطل نکرد.
این دو آیه را عمداً کنار هم گذاشتم تا ببینم متوجه میشود یا نه؟ فهمیدم قضیه چیز
دیگری است. نور قرآن را میدید. دو تا «واو» را که مینوشتند، میگفت: «یکی مال
قرآن است، یکی مال غیر قرآن!». از نویسنده پرسیدم: «قضیه چیست؟» جواب داد: «یکی
رابه نیت ِ«واو» ولاالضالین نوشتم، یکی را همین طوری». کربلایی کاظم گفت: «این
«واو» نور دارد، آن یکی ندارد!» .
آیت الله خزعلی می گفتند: «من بعد از فوت
کربلایی کاظم متوجه شدم که به او اسرار آیات و باطن قرآن را هم تعلیم داده بودند.
یعنی اگر کسی برای شفای مرض ناعلاج، پیدا شدن گمشده، طی الارض و مانند اینها از او
سؤال می کرد، او با قرآن شاید جواب می داد. مثلاً به او گفته شد فلانی بسیار مقروض
است و از شما تقاضای دعا دارد. در جواب گفته بود من جز قرآن چیزی بلد نیستم. به او
بگویید آیة «و من یتّق الله یجعل له مخرجاً» تا آخر را تا ده روز فلان تعداد بخواند
تا انشاءالله قرضش ادا شود. ولی نباید به کسی بگوید که اثرش از بین می
رود.
داستانش معروف است. از حرام پرهیز میکرد.
در قریهشان زکات نمیدادند، گفت: «من نمیمانم». رفت جای دیگر کار میکرد و مزد
میگرفت. به او گفته بودند: «بیا در قریه، خودت کشت کن، خودت هم درو کن». مثلاً 20
من گندم برای زمینی به او میدادند، 10 من را به فقرا میداد و میگفت: «همین10 من
برای من بس است». وقتی هم که درو میکرد، باید یکدهم میداد، پنجدهم میداد.
روحیه و همت بسیار عالی و بلندی داشت. من در مسافرتی به ساروق رفتم. هم امامزادۀ
آنجا را دیدم، هم جایی را که دست روی سرش گذاشته بودند. دو نفر که یکی احتمالاً
امام زمان(عج)بودهاند، میآیند و میگویند: «کربلایی کاظم! نمیآیی زیارت؟»
میگوید: «چرا». علوفههایش را جلوی در امامزاده میگذارد و داخل میرود و فاتحه
میخواند. به او میگویند قرآن بخوان. میگوید: «بلد نیستم». ناگهان دورتادور
امامزاده به رنگ سبز میشود و آیات قرآن پدیدار میشوند. کربلایی کاظم بیهوش
میشود.
بعد که به هوش میآید، میبیند تمام قرآن در
سینۀ اوست. همه هم میگشتند که ببینند کربلایی کاظم کجاست؟ به هوش که میآید،
برمیگردد قریهشان و به شیخ آنجا میگوید: «من همۀ قرآن را از بَر هستم».
میگویند: «این حرف را نزن». میگوید: «بپرسید» و هرجا را پرسیدند، جواب داد، بلکه
بالاتر، میگفتند فلان آیه را در قرآن نشان بده، قرآن را باز میکرد و با دست همان
آیه را نشان میداد! دستش هدایت شده بود. فرقی هم نمیکرد که قرآن قدیمی باشد یا
جدید، چاپی باشد یا خطی. هرآیهای را که میگفتند، دستش میرفت همانجا و نشان
میداد! بسیار عجیب بود. عجیب بود. از نعمتهای خدادادی در زندگی من، یکی هم دیدن
کربلایی کاظم بود.
اصلاً سواد نداشت که بتواند حفظ کند. مردم
قریهاش هم سواد نداشتند. همینطور است که گفتید.
حتی مرحوم آقای بروجردی زیاد او را امتحان
کرده بودند. هیچ غرور هم نداشت که چنین شأنی دارد. تواضع محض بود. همه قبول داشتند
که آنچه برای او اتفاق افتاده، یک عنایت غیبی است.
آیت الله مصباح یزدی و کربلایی
کاظم
داستان كربلايي كاظم را شايد شنيدهايد.
پيكر پاك ايشان در قبرستان نو در قم مدفون است. ايشان يك پيرمرد كشاورز با لباس
ساده روستايي و كلاه نمدي بود، كربلايي كاظم كاملاً بيسواد بود تا جايي كه اسم خود
را نميتوانست بنويسد، با اين حال با لطف و عنايت خدا و به خاطر اخلاصي كه داشت به
يكباره حافظ كل قرآن شد. به گونهاي كه اگر هر آيه از قرآن را با خصوصيات آن از
ايشان ميپرسيدي پاسخ ميداد. حتي نقطههاي آيات و خواص آيات را نيز ميدانست.
مرحوم آيت الله شيخ مرتضي حائري رضوان الله عليه، كه ما نيز افتخار شاگردي ايشان را
داشتيم، ميفرمودند: من خودم كتاب جواهر را در برابر كربلايي كاظم گذاشتم. گفتم
اينجا چيزي از قرآن ميبيني؟ چند سطر را دست گذاشت و گفت اينها قرآن است. درست بر
روي آيات دست ميگذاشت. گفتم از كجا ميفهمي؟ اين سطرها با ديگر سطرها چه فرقي
دارد؟ گفت اينها نور دارد. من از نور آنها ميفهمم كه آيات قرآن است. حضرت آيت
الله خزعلي نيز نقل ميكنند شخصي براي كربلايي كاظم بر روي كاغذ، دو تا «واو» نوشت؛
يك «واو» را به نيّت عادي، و يك «واو» را به نيّت قرآن. وقتي هر دو «واوِ» را كه به
او نشان دادند، به «واو» قرآني اشاره کرد و گفت: اين نور دارد. اگر چشم من و شما
اين نورها و اين امور را نميبيند نبايد بگوييم اين امور واقعيت ندارد و نيست. خيلي
امور هست كه ما نميبينيم. اي كاش مقداري، چشمانمان باز ميشد «فَإِنَّها لا
تَعْمَي الْأَبْصارُ»11. وقتي كه ميگويند به قرآن بيوضو دست
نزنيد، اين فقط براي اين نيست كه به قرآن احترام بگذاريم و به آن اهميت بدهيم بلكه
براي آن است كه وقتي كلمات و آيات به قصد قرآن نوشته شد قداست و نورانيت پيدا
ميكند. اين نورانيت از كجا ميآيد؟ آيا شعاعي از آن نور اصلي كه عندالله است به آن
ميتابد؟ چرا چشم يك انسان اين نور را ميبيند و چشم ديگران نميبيند؟ پاسخ هيچ
كدام از اينها را نميدانيم.
علامه سيد محمد حسين طباطبايي و کربلایی
کاظم
استاد علامه سيد محمد حسين طباطبايي نيز در
مورد او فرمود: شخصا کربلايي کاظم را نديده ام. ولي از عده اي صاحب نظران شنيده ام
که داستان وي خارق العاده است و طرز حفظ او بر وقوع يک معجزه و کرامت دلالت
دارد.
متن دستخط آیت الله العظمی سید محمد هادی
الحسنی میلانی
سمه جلت اسمائه
با ایشان مجالس عدیده در نجف اشرف و در
کربلای معلا ملاقاتمان شد و جمعی از اهل اعم حضور داشتند و همچنین از سایر طبقات هم
بودند و به انحاء کثیره و بطرق مختلفه از ایشان اختبار شد . حقیقتا مهارتشان در
اطلاع به آیات و کلمات قرآن مجید امری است بر خلاف عادت و موهبتی است الهیه و هر
شخصی که با ایشان قدری معاشرت نماید و به اوضاع و احوال ایشان در مراحل عادیه مطلع
شود و قوه حافظه ایشان را در سایر امور امتحان نماید ، کاملاً ملتفت می شود و
بالوجدان می یابد که اینگونه تسلط ایشان در معرفت به جمیع خصوصیات قرآن مجید کرامت
فوق العاده است . بلکه می توان گفت فرضا قوه حافظه هر اندازه قوت داشته باشد ،
نتواند عهده دار شود اینگونه امتحانات و اختیارات را که بانحاء دقیقه بسیار بعمل
آمد.
و هو سبحانه و تعالی یهب ما یشاء لمن
یشاء
و له الحمد الاحقر محمد هادی الحسنی
المیلانی
آیت الله محسنی ملایری و کربلایی
کاظم
آیت الله محسنی ملایری می گوید: کربلایی
کاظم، بسیار کندذهن و یک ماه رمضان در ملایر میهمان من بود و به مسجد می آمد. هر چه
کردم دعای سی روز رمضان را یاد بگیرد نتوانست ولی به معجزة امام(ع) تمام قرآن را
مستقیماً و معکوساً تند و سریع بدون هیچ توقفی می خواند. مرحوم آیت الله العظمی
بروجردی(ره) ایشان را خواستند و من او را به قم نزد آن مرحوم فرستادم و ایشان هم او
را آزمایش و امتحان نمودند و او چندی در منزل حاج سیّد اسماعیل علوی رئیس فرهنگ آن
روز قم بود. همه روزه فرهنگیان و اهل علم با او ملاقات و از او سؤال می کردند. یکی
از علمایی که او را دیده می گفت: اگر کسی اعتقاد به دین و خداوند نداشت، کافی بود
دو سه روزی با کربلایی کاظم معاشرت می کرد، تا با دیدن این معجزة عجیب، به خدای
متعال، قیامت، انبیا، و ائمه(ع) و به قرآن کریم معتقد شود.
متن دستخط آیت الله العظمی سید عبدالله
شیرازی
بسم الله الرحمن الرحیم
به عرض می رساند امید که مزاج شریف قرین
اعتدال و خالی از کسالت و همیشه موفق بوده باشید . مستحضر حالات باشید ، بحمدلله
سلامت و به نیابت زیارت اشتغال دارم مرقومه شریفه واصل ، راجع به حالات آقای
کربلایی محمد کاظم حافظ قرآن ساروقی سؤال شده بود ، بر اینکه حقیر او را می شناسم
یا نه و حفظ او موهبتی است یا نه . حقیر در چند سال قبل به جهت گرما و کسالت مسافرت
مختصری به کرند و کرمانشاه نمودم ، ایشان را ملاقات و همراه حقیر مشرف به نجف اشرف
شد و قریب چند ماه در نجف اشرف بودند و مورد امتحان حقیر و کثیری از آقایان علما و
اهل علم واقع شدند و انصافا در حفظ قرآن و خصوصیات آن خارق العاده می باشد بعضی از
اشتباهات و اشکالات به بعضی از علماء بزرگ عامه نمود که مورد تصدیق واقع شد ، مثل
استشهاد ابن هشام در مغنی در کلمه ثُمَّ به آیه هُوَ الَّذی خَلَقَکُمَ الخمعلوم شد
چنین آیه ای در قرآن مجید که او را استشهاد کرده نیست و در این مدت مدید علماء عامه
و خاصه و مدرسین از وجود ایشان استفاده نموده و او را مؤید مِنْ عِنْدِالله دانسته
اند . در هر صورت با خصوصیتهایش شخصی است فوق العاده و موجب افتخار مسلمین و شیعه
می باشد و از وجود ایشان باید استفاده نمود و مغتنم شمارند .
والسلام علیکم و علی من
اتبع الهدی
عبدالله الموسوی الشیرازی
آیة الله العظمی حجت و کربلایی
کاظم
مرحوم آیة الله حجت ، از مراجع تقلید شیعه ،
نسبت به کربلایی کاظم محبت و عنایت ویژه داشتند و هر گاه او را می دیدند بدو احترام
می نهادند و به ایشان مساعدت مالی می کردند و می فرمودند : او معجزه مقام ولایت
است.
متن دستخط آیت الله العظمی حاج سید احمد
زنجانی درباره کربلایی کاظم
(در ارتباط با) کربلایی کاظم ساروقی حافظ
قرآن کریم . حقیر حفظ قرآن را از او امر عادی ندیدم ، بلکه موهبتی الهی فهمیدم ،
چون اگر آن مستند به قوه حافظه بود مقتضی بود که چیزهای دیگر را نیز حفظ کرده باشد
. برای اینکه صاحب این قوه هیچ وقت این قوه را معطل نمی گذارد ، بلکه از ادعیه و
اشعار و اخبار و عبارات بزرگان به مقتضای ذوق و شوق زیاد حفظ می نماید . ولی حافظه
او در غیر قرآن متعارف است ، بلکه از متعارف نیز کمتر است ، چون حرف متعارف و آداب
معاشرت را بلد نیست و جز قرآن چیزی در خود ندارد و اما نسبت به قران به طوری احاطه
دارد ، هر آیه را از هر جای قرآن می پرسند فوراً می گوید و هر قرآن هم به دستش می
دهند باز کرده دو ورق این ور و آن ور می کند ، هماندم دست روی همان آیه می گذارد و
حتی (اگر) یک حرف عمداً زیاد و یا کم کنند ، فوری می گوید این حرف زیاد و یا کم است
و چه بسا اتفاق افتاده که در سؤال سر یک آیه را وصل به آیه دیگر کرده اند و پرسیدند
، فوری می گوید جوابش این است و بقیه اش در سوره فلان است و آیه چندم . خلاصه حقیر
از امتحانات مکرری که کردم حفظ قرآن ایشان را موهبتی الهی فهمیدم .
بنده حقیر سید احمد الحسنی
الزنجانی
ذیحجة الحرام 1374 هجری قمری
آیة الله حاج سید محمد تقی خونساری و
کربلایی کاظم
مرحوم آیة الله خونساری که نماز باران ایشان
در قم مشهور است ، پس از آزمودن کربلایی کاظم به او فرمودند : می توانی قرآن را از
آخر به اول بخوانی ؟ کربلایی گفت : آری و شروع کرد به خواندن سوره بقره از آخر به
اول . آیة الله خونساری فرمودند : بسیار عجیب است ، من شصت سال است سوره توحید را
که چهار آیه دارد می خوانم و نمی توانم بدون فکر و تامل از آخر به اول بخوانم ، ولی
این مرد عامی دهاتی سوره بقره را که 286 آیه دارد ، بدون تأمل مستقیماً و معکوساً
از حفظ می خواند !
آیة الله العظمی صدر و کربلایی
کاظم
آیت الله العظمی آقای صدر (ره) پدر امام
موسی صدر ، یکی از مراجع تقلید شیعه که یکی از دو وصیّ مرحوم آیت الله العظمی حائری
یزدی بودند، پس از آزمایش و امتحان او فرمودند: «نمی دانم در واقع چه عملی مورد
قبول درگاه الهی است، زیرا من که سیّد و ذریّه پیامبر(ص) هستم و سال ها درس خوانده
و در اوامر الهی هم کوتاهی نکرده و نواهی و مناهی را هم ترک نموده ام، به این فیض
نرسیده ام، ولی این پیرمرد بی سواد مورد عنایت واقع شده و حافظ قرآن گردیده
است».
شهید حجة الاسلام سید عبدالحسین واحدی و
کربلایی کاظم
شهید سید عبدالحسین واحدی ، از سران فدائیان
اسلام ، با زحمت از چند سوره کلماتی را برگزید و چنان آنها را کنار هم قرار داد که
وقتی در محضر جمعی از علما آنها را خواند ، هیچ یک از آنها حتی احتمال نداده بود که
آیه ای از قرآن نباشد ولی کربلایی کاظم به او گفت : این کلمه را از فلان سوره و آن
کلمه را از فلان سوره دیگر و تقریبا بیست کلمه را از بیست سوره ، همه را یک به یک
نام برد و قبل و بعد آن کلمه ها را از همان سوره ای که نام می برد تلاوت کرد و گفت
: چند واو نیز از جیب برای وصل کردن کلمات در بین آنها گذاشته ای و می خواهی مرا
امتحان کنی و این عمل در حضور جمعی از علما بود که همه به او آفرین گفتند و حتی
برخی بزرگان از جا برخاستند و دست او را بوسیدند .
شهید خلیل طهماسبی و کربلایی
کاظم
او که از شهدای فداییان اسلام و از یاران
نزدیک شهید نواب صفوی بود ، در یادداشتی به تاریخ سی ام ، ماه مبارک رمضان ، سال
1373 هـ . ق می نویسد :
هوالعزیز
به نام خدای توانا
بهترین تحفه و هدیه من به مردان خدا ، سخن
خدا و سخنان اولیای خداست . این کتاب مفاتیح الجنان را به پدر بزرگوارم جناب آقای
کربلایی کاظم حافظ القرآن به عنوان یادگاری تقدیم می کنم که این سند زنده اعجاز آل
محمد و حافظ تمام قران در عوض این تحفه ، در طول سال ، دوازده ختم قران قرائت و
هدیه به روح معصومین ، سلام الله علیهم کند . به لطف خداوند و محمد و آل محمد ،
ثوابش به روح و روان پدر و مادر من باشد . شاید به لطف خدای عزیز از مدافعین سرسخت
قران باشم و به خاطر حفظ و دفاع از این قرآن رویم به خونم رنگین شود و به صاحب قرآن
با سرافرازی ملحق شوم .
خلیل طهماسبی