سامانه فیش های تبلیغی ما
پیام امام امیر المومنین علیه السلام ؛ ج15 ؛ ص513
443 وقد جاءه نعی الأشتر رحمه اللَّه: مَالِکٌ وَ مَا مَالِکٌ! وَ اللَّهِ لَوْ کَانَ جَبَلًا لَکَانَ فِنْداً، وَ لَوْ کَانَ حَجَراً لَکَانَ صَلْداً، لَایَرْتَقِیهِ الْحَافِرُ، وَ لَایُوفِی عَلَیْهِ الطَّائِرُ.
هنگامى که خبر شهادت مالک اشتر رحمه الله به امام علیه السلام رسید،
امام علیه السلام درباره او چنین فرمود:
مالک، اما چه مالکى! به خدا سوگند اگر کوه بود یکتا بود و اگر سنگ بود سرسخت و محکم بود. هیچ مرکبى نمىتوانست از کوهسار وجودش بالا رود و هیچ پرندهاى به قله آن راه نمىیافت.
پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج15، ص: 514
مرحوم سید رضى مىافزاید: «واژه فِند (بر وزن هند) به معناى کوه یکه و تنهاست»؛ (
قال الرضىُّ: و الفِندُ: المُنفَرِد من الجِبال
).
پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج15، ص: 515
شرح و تفسیر مالک، بزرگمرد نستوه
هنگامى که خبر شهادت مالک اشتر رحمه الله به امام علیه السلام رسید درباره او چنین فرمود:
«مالک اما چه مالکى! به خدا سوگند اگر کوه بود یکتا بود و اگر سنگ بود سرسخت و محکم بود. هیچ مرکبى نمىتوانست از کوهسار وجودش بالا رود و هیچ پرندهاى به قله آن راه نمىیافت»؛ (
وَقد جاءه نَعیُ الأشتَرِ رحِمهُ اللَّه: مَالِکٌ وَمَا مَالِکٌ! وَ اللَّهِ لَوْ کَانَ جَبَلًا لَکَانَ فِنْداً، وَ لَوْ کَانَ حَجَراً لَکَانَ صَلْداً، لَایَرْتَقِیهِ الْحَافِرُ، وَ لَایُوفِی عَلَیْهِ الطَّائِرُ
). امام علیه السلام در این توصیف فشرده و پرمعنا درباره شخصیت مالک سنگ تمام گذاشته است. از یک طرف او را به کوه بىنظیرى تشبیه مى کند که هیچ انسان و پرندهاى نمىتواند به قله آن برسد و از سوى دیگر او را به سنگ محکمى تشبیه مىنماید که در برابر حوادث بسیار مقاوم است.
در واقع دو وصف مهم در این عبارت درباره مالک بیان شده است: یکى اوج افکار بلند و همت عالى او و دیگر استقامت و پایدارىاش در برابر دشمنان و مالک در طول عمر خود که در صحنههاى مختلفى ظاهر شد هر دو معنا را به اثبات رساند.
«نَعْى» (بر وزن سعى) به معناى خبر فوت انسانى است و ناعى به کسى گفته مىشود که خبر مرگ شخصى را به دیگران برساند.
پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج15، ص: 516
«فِند» (بر وزن هند) همانگونه که در تفسیر مرحوم سید رضى آمده بود به معناى کوه یکه و تنهاست و بهکار بردن این تعبیر درباره مالک اشتر به این معناست که او در میان اصحاب و یاران بزرگ على علیه السلام ازنظر عظمت، یکتا و تنها بود.
«صَلد» (بر وزن فرد) به معناى سنگ صاف و محکم است و مُصَلّد به آنچه آب در آن نفوذ نکند و آن را متلاشى نسازد اطلاق شده است.
«حافر» در اصل به معناى سُم است و به حیواناتى که تکسم هستند مانند اسب و قاطر، حافر نیز اطلاق مىشود. به این مناسبت که پاى آنها زمین را حفر مىکند و لذا اسم فاعل از ماده حفر بر آن اطلاق شده است و در عبارت حکیمانه امام علیه السلام به معناى مرکب است به قرینه جمله «لا یرتقیه» و همچنین تقابل با طائر.
«یرتقیه» از ماده «رقى» (بر وزن نهى) به معناى بالا رفتن است.
«یوفِى» از ماده «وفا» گرفته شده و در اینجا به معناى بالا رفتن در حد اعلى است.
زندگى پرافتخار مالک اشتر نیز شاهد بر این گفتار امام علیه السلام است. فکر او به اندازهاى بلند بود که غیر از امام و پیشواى خود و مصالح مسلمین کسى یا چیزى را به رسمیت نمىشناخت و استقامت او در حدى بود که در برابر هیچ دشمنى سر تسلیم فرود نیاورد و بهخصوص امتحان خود را در جنگ صفین پس داد که اگر فتنهگران مانع نشده بودند کار لشکر شام و معاویه را یکسره کرده بود.
امام علیه السلام در موارد دیگرى از نهجالبلاغه ازجمله در نامه سیزدهم نیز به مدح و بیان منزلت او پرداخته به هنگامى که به او مأموریتى در لشکر صفین مىدهد، درباره او مىگوید: او کسى است که سستى در عزمش راه ندارد و بیم لغزش در او نمىرود. در جایى که سرعت لازم است کندى نخواهد کرد و در آنجا که ملایمت لازم است سرعت و شتاب به خرج نمىدهد؛ «
فَإِنَّهُ مِمَّنْ لَایخَافُ وَهْنُهُ
پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج15، ص: 517
وَ لَاسَقْطَتُهُ وَ لَابُطْؤُهُ عَمَّا الْإِسْرَاعُ إِلَیهِ أَحْزَمُ وَ لَاإِسْرَاعُهُ إِلَى مَا الْبُطْءُ عَنْهُ أَمْثَلُ
».
و هنگامى که ولایت کشور مصر را به دست مالک سپرد در نامهاى به مردم آن کشور مرقوم داشت: بعد از حمد و ثناى الهى، من یکى از بندگان خاص خدا را بهسوى شما فرستادم؛ کسى که بههنگام خوف و خطر خواب به چشم او راه نمىیابد و در ساعات ترس و وحشت از دشمن نمىهراسد و فرار نمىکند. در برابر بدکاران از شعله آتش سوزندهتر است و او مالک بن حارث از طایفه مذحج است؛ «
أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَعَثْتُ إِلَیکُمْ عَبْداً مِنْ عِبَادِ اللَّهِ لَاینَامُ أَیامَ الْخَوْفِ وَ لَاینْکُلُ عَنِ الْأَعْدَاءِ سَاعَاتِ الرَّوْعِ أَشَدَّ عَلَى الْفُجَّارِ مِنْ حَرِیقِ النَّارِ وَ هُوَ مَالِکُ بْنُ الْحَارِثِ أَخُو مَذْحِجٍ
». نکته مالک اشتر، مرد بسیار شجاع و پرافتخار
درباره شخصیت مالک اشتر و فضایل او بحثهاى فراوانى در کتب تاریخ و حدیث آمده که نقل همه آنها در اینجا به طول مىانجامد. تنها به چند نکته قناعت مىکنیم:
نخست اینکه آنچه امام علیه السلام در مدح و بیان اوصاف او فرموده درباره هیچیک از اصحاب و یارانش بیان نکرده است ازجمله هنگامى که خبر شهادت او به امام علیه السلام رسید فوقالعاده ناراحت شد و کلماتى در مدح اشتر بیان کرد ازجمله فرمود: «
لقد کانَ لى کما کنتُ لرسولِ اللَّه صلى الله علیه و آله
؛ مالک براى من همچون من براى رسول خدا صلى الله علیه و آله بود».
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نیز در کلام معروفش درباره ابوذر اشاره سربستهاى به فضیلت
پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج15، ص: 518
مالک اشتر کرد. ابوذر بههنگام وفاتش در ربذه در حالى که دخترش گریه مىکرد گفت: گریه نکن بشارت باد بر تو. روزى من و سه نفر دیگر از یاران پیامبر صلى الله علیه و آله در خدمتش بودیم فرمود: «
لَیمُوتَنَّ أَحَدُکُمْ بِفَلَاةٍ مِنَ الْأَرْضِ یشْهَدُهُ عِصَابَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ
؛ یکى از شما در بیابانى از دنیا مىرود که گروهى از مؤمنان (راستین) بهسراغ او مىآیند (و او را با احترام دفن مىکنند). افراد دیگرى که با من بودند هیچکدام در بیابان از دنیا نرفتند و این منم که در این بیابان از دنیا مىروم. نه من دروغ مىگویم نه پیامبر صلى الله علیه و آله خلافى به من گفته است. تو در همینجا بنشین و به جاده نگاه کن خواهى دید که بهسراغ من مىآیند. مرحوم علامه مجلسى پس از نقل این داستان، از ابن عبدالبرّ نقل مىکند: از کسانى که آمدند و او را با احترام دفن کردند حجر بن عدى و مالک اشتر بودند.
ابن ابىالحدید در شرح نامه سیزدهم نهجالبلاغه به هنگامى که مالک اشتر را معرفى مىکند مىگوید: او تکسوار شجاعى بود، و رئیسى از بزرگان شیعه و شخصیتهاى برجسته محسوب مىشد. بسیار به امیرمؤمنان على علیه السلام و یارى آن حضرت علاقهمند بود. (و به او عشق مىورزید).
سپس اشاره به جملهاى که ذکر نمودیم مىکند که امام علیه السلام فرمود: او نسبت به من مانند من نسبت به رسول خدا صلى الله علیه و آله بود. سپس به ذکر فضایل مالک پرداخته و در این زمینه داد سخن مىدهد و در ادامه مىگوید: مدح و تمجیدى که امیرمؤمنان علیه السلام در این نامه (نامه سیزده) از مالک اشتر کرده در عین اختصار بهقدرى مهم است که در یک کلام طولانى نمىتوان آن را بیان کرد و به جانم سوگند که مالک اشتر شایسته این مدح و تمجید بود. او مردى جنگجو، باسخاوت، بردبار، فصیح و شاعر بود و میان نرمش و شدتِ عمل جمع کرده بود. بههنگام لزوم شدت، شدید و بههنگام لزوم مدارا، نرم و ملایم بود.
پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج15، ص: 519
این سخن را با روایتى درباره او که مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار آورده پایان مىدهیم هر چند سخن در این زمینه بسیار است. در جلد 33 بحارالانوار چنین مىخوانیم که جمعى از بزرگان طایفه نخع هنگامى که خبر شهادت مالک اشتر به آنها مىرسد مىگویند: خدمت امیرمؤمنان علیه السلام رسیدیم دیدیم او بسیار اندوهگنین است و تأسف مىخورد؛ فرمود: «
لِلَّهِ دَرُّ مَالِکٍ وَمَا مَالِکٌ لَوْ کَانَ مِنْ جَبَلٍ لَکَانَ فِنْداً وَ لَوْ کَانَ مِنْ حَجَرٍ لَکَانَ صَلْداً أَمَا وَ اللَّهِ لَیهُدَّنَّ مَوْتُکَ عَالَماً وَ لَیفْرِحَنَّ عَالَماً عَلَى مِثْلِ مَالِکٍ فَلْتَبْکِ الْبَوَاکِى وَ هَلْ مَرْجُوٌّ کَمَالِکٍ وَهَلْ مَوْجُودٌ کَمَالِکٍ
؛ آفرین بر مالک، چه مالکى! اگر کوه بود کوه تنهاى بزرگى بود و اگر از سنگ بود سنگى بسیار محکم. به خدا سوگند مرگ تو عالَمى را تکان مىدهد و عالَم دیگرى را خوشحال مىکند. (مردم عراق بر مرگ او اشک مىریزند و مردم شام و یاران معاویه شادى مىکنند) گریهکنندگان براى مثل مالک باید گریه کنند. آیا شخص امیدوار کنندهاى مثل مالک پیدا مىشود؟ آیا موجودى مثل مالک یافت مىشود؟».
یکى از طائفه نخع (قبیله مالک) مىگوید: على علیه السلام پیوسته اندوهگین بود و بر مرگ مالک تأسف مىخورد به اندازهاى که ما فکر کردیم او مصیبتزده اصلى است نه ما که قبیله مالک هستیم و روزهاى متوالى آثار آن در چهره امیرمؤمنان علیه السلام نمایان بود.
فضایل مالک اشتر در بسیارى از کتابهایى که قبل از نهجالبلاغه تألیف شده بیان گردیده است.