پایتخت معنوی جهان اسلام

پایتخت معنوی جهان اسلام

سامانه فیش های تبلیغی ما
پایتخت معنوی جهان اسلام

پایتخت معنوی جهان اسلام

سامانه فیش های تبلیغی ما

تفسیر نامه 6 نهج البلاغه

«بیعتى که مردم در مدینه با من کردند براى تو که در شام بودى الزام‏آور است»؛ سپس مى‏افزاید: «همان کسانى که با ابو بکر و عمر و عثمان بیعت کردند با همان شرایط با من بیعت نمودند، بنابراین نه حاضران اختیار فسخ یا مخالفت با آن را دارند و نه کسى که غایب بوده حق رد کردن آن را دارد»؛ (إِنَّهُ بَایَعَنِی الْقَوْمُ الَّذِینَ بَایَعُوا أَبَا بَکْرٍ وَعُمَرَ وَعُثْمَانَ عَلَى‏ مَا بَایَعُوهُمْ عَلَیْهِ، فَلَمْ یَکُنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ یَخْتَارَ، وَ لَا لِلْغَائِبِ أَنْ یَرُدَّ).

قابل توجه اینکه امام علیه السلام در اینجا، نه به مسأله غدیر اشاره مى‏کند، نه به وصیّت پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و روایات بسیارى که سند روشنى بر امامت اوست؛ زیرا معاویه مى‏توانست با این کار از کنار آن بگذرد. ولى مسأله خلافت خلفاى پیشین چیزى نبود که بتواند آن را انکار کند. در واقع استدلال امام علیه السلام یک استدلال به اصطلاح جدلى است که مسلمات طرف مقابل را مى‏گیرد و با آن بر ضد وى استدلال مى‏کند و در اینجا معاویه که خود را از طرفداران حکومت خلفاى پیشین (ابوبکر عمر، عثمان) مى‏دانست، نمى‏توانست چگونگى گزینش آنها را براى خلافت انکار کند و این در حالى بود که این گزینش به صورت بسیار کامل‏ترى در مورد حکومت على علیه السلام واقع شده بود. عموم مهاجران و انصار در مدینه با آن حضرت بیعت کرده بودند و حتى طلحه و زبیر که بعدا به مخالفت برخاستند نیز جزء بیعت کنندگان بودند. سنّت آن زمان بر این بود که اگر

پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏9، ص: 81

 مهاجران و انصار مدینه کسى را انتخاب مى‏کردند غایبان و دور افتادگان آن را به رسمیت مى‏شناختند؛ و بنابراین معاویه نمى‏توانست با این استدلال امام علیه السلام به مخالفت برخیزد.

از این رو امام علیه السلام در ادامه این سخن مى‏افزاید: «شورى تنها از آن مهاجران و انصار است هر گاه همگى کسى را برگزیدند و امامش نامیدند، خداوند از آن راضى و خوشنود است»؛ (وَ إِنَّمَا الشُّورَى‏ لِلْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ، فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى‏ رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ إِمَاماً کَانَ ذلِکَ للَّهِ رِضًا).

آن گاه چنین نتیجه گیرى مى‏فرماید: «بنابراین اگر کسى از فرمان آنها با بدگویى یا بدعتى خارج گردد، مسلمانان او را به جاى خود باز مى‏گردانند و اگر امتناع ورزید، با او پیکار مى‏کنند؛ زیرا از غیر مسیر مؤمنان تبعیت کرده و خدا او را در بیراهه رها مى‏سازد»؛ (فَإِنْ خَرَجَ عَنْ أَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْنٍ أَوْ بِدْعَةٍ رَدُّوهُ إِلَى‏ مَا خَرَجَ مِنْهُ، فَإِنْ أَبَى‏ قَاتَلُوهُ عَلَى اتِّبَاعِهِ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ، وَ وَلَّاهُ اللَّهُ مَا تَوَلَّى‏).

هرگز نباید از این استدلال که در بالا گفتیم جنبه جدلى و استفاده از مسلمات طرف مقابل دارد، چنین استنباط کرد که امام علیه السلام مسأله امامت منصوص را رها فرموده و امامت را یک مسأله انتخابى مى‏داند نه انتصاب از سوى خدا، آن گونه که بعضى از شارحان نهج‏البلاغه از اهل سنّت تصور کرده‏اند؛ بلکه در برابر امثال معاویه راهى جز این گونه استدلال وجود نداشت و نظیر این گونه استدلالها در قرآن مجید نیز در برابر مشرکان دیده مى‏شود.

در بخش دیگر این نامه، امام علیه السلام به سراغ مسأله قتل عثمان مى‏رود که معاویه- مانند طلحه و زبیر- آن را بهانه براى سرکشى در برابر امام علیه السلام قرار داده بود؛ مى‏فرماید: «اى معاویه به جانم سوگند اگر با نگاه عقلت بنگرى نه با چشم هوا و هوس مرا از همه مبرّاتر از خون عثمان مى‏یابى و خواهى دانست من به کلّى از آن برکنار بودم مگر اینکه در مقام تهمت برآیى و چنین نسبت ناروایى را به من‏

پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏9، ص: 82

بدهى. اگر چنین است هر تهمتى مى‏خواهى بزن والسلام»؛

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد